مصباح

  • خانه 

تربیتی 

27 تیر 1402 توسط مهري قاسمي

🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺

💥فاضل عراقی در دارالسّلام خود نوشته است:

شیخ مرتضی انصاری سال 1260 در حرم امام حسین علیه السلام بود مردی آمد روبروی شیخ نگاهی کرد، بعد گفت: ترا به خدا قسم می دهم آیا تو شیخ مرتضی انصاری هستی؟ شیخ فرمود: بلی من همان انصاری هستم، چه مطلبی داری؟

گفت: من از اهل سنت منطقه سماواتم، خواهری دارم که سه فرسخ از من دور است روزی به دیدار او رفتم در بین راه با یک شیری مواجه شدم، به طوری آن شیر خشمگین بود که اسبم از راه رفتن بازماند، من که در آن بیابان تنها بودم و هیچ چاره ای نداشتم برای نجات خود، جز اینکه متوسل به ارواح پاک اولیاء اللَّه بشوم، اول پیشوایان دیگر را صدا زدم اما خبری نشد آنگاه گفتم: یا زوج البتول و یا ابالسبطین یا علی بن ابی طالب خلصنی.. 

 ناگهان دیدم اسب سواری آمد تا نزدیک شد آن حیوان از طرف من به سوی آن آقا روان شد و خود را به پاهای آن آقا می مالید آن وقت با اشاره آقا آن حیوان راه خود را گرفت و رفت.

 آقا به من فرمود: به دنبال من بیا، من به دنبال آقا رفتم تا رسیدیم به جای امنی، آنگاه به من فرمود: دیگر باکی نیست از اینجا به بعد خودت می توانی بروی، برو به امان خدا. عرض کردم: آقا شما کی بودید که مرا از این مهلکه نجات دادید؟ فرمود: من همان کسی هستم که تو از او استمداد می کردی، عرض کردم: آقا تقاضامندم دست مبارکت را بده ببوسم.

فرمود: اول باید عقیده ات صحیح باشد تا دست مرا ببوسی! عرض کردم: عقیده و ایمان صحیح را به من یاد بده. فرمود: برو نزد شیخ مرتضی انصاری یاد بگیر. 

عرض کردم: الان اگر به نجف اشرف مشرف شوم می توانم به خدمت آن آقا برسم. فرمود: او الان در کربلا است برو او را در حرم سیدالشهدا علیه السلام پیدا می کنی و نشانی هایی که از شما بیان فرموده بودند دیدم در شما است آن وقت شیخ خلاصه ای، از عقائد شیعه را به آن مرد یاد داد.[1]

[1] مردان علم و عمل، ص5

📚 : پاک نیا، عبدالکریم؛ خاطرات ماندگار از خوبان روزگار، ص: 137

 نظر دهید »

تربیتی 

27 تیر 1402 توسط مهري قاسمي

🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺

💥👌شهید مطهری: من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست

🔹 یادم هست در حدود هشت سال پیش در دانشگاه شیراز از من برای سخنرانی دعوت کرده بودند (انجمن اسلامی آنجا دعوت کرده بود). در آنجا استادها و حتی رئیس دانشگاه، همه بودند. 

🔸 یکی از استادهای آنجا - که قبلًا طلبه بود و بعد رفت آمریکا تحصیل کرد و دکتر شد و آمد و واقعاً مرد فاضلی هم هست - مأمور شده بود که مرا معرفی کند. آمد پشت تریبون ایستاد. یک مقدار معرفی کرد: من فلانی را می‌شناسم، حوزه قم چنین، حوزه قم چنان و… بعد در آخر سخنانش این جمله را گفت: «من این جمله را با کمال جرأت می‌گویم: اگر برای دیگران لباس روحانیت افتخار است، فلانی افتخار لباس روحانیت است». 

🔹 از این حرف آتش گرفتم. ایستاده سخنرانی می‌کردم، عبایم را هم قبلًا تا می‌کردم و روی تریبون می‏گذاشتم. مقداری حرف زدم، رو کردم به آن شخص، گفتم:

آقای فلان! این چه حرفی بود که از دهانت بیرون آمد؟! تو اصلًا می‌فهمی چه داری می‌گویی؟! من چه کسی هستم که تو می‌گویی فلانی افتخار این لباس است؟ با اینکه من آن وقت دانشگاهی هم بودم و به اصطلاح ذوحیاتین بودم، گفتم: آقا! من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست. من کی‏ام که افتخار باشم؟! این تعارفهای پوچ چیست که به همدیگر می‌کنیم؟!

🔸ابوذر غفاری را باید گفت افتخار اسلام است؛ این اسلام است که ابوذر پرورش داده است. عمّار یاسر افتخار اسلام است؛ اسلام است که عمّار یاسر پرورش داده است. بوعلی سینا افتخار اسلام است؛ اسلام است که نبوغ بوعلی سینا را شکفت. خواجه نصیرالدین افتخار اسلام است، صدرالمتألّهین شیرازی افتخار اسلام است، شیخ مرتضی انصاری افتخار اسلام است، میرداماد افتخار اسلام است، شیخ بهایی افتخار اسلام است. اسلام، افتخار البته دارد؛ یعنی فرزندانی تربیت کرده که دنیا روی آنها حساب می‌کند و باید هم حساب کند، چرا که اینها در فرهنگ دنیا نقش مؤثر دارند. دنیا نمی‌تواند قسمتی از کره ماه را اختصاص به خواجه نصیرالدین ندهد و نام او را روی قسمتی از کره ماه نگذارد، برای اینکه او در بعضی کشفیات کره ماه دخیل است. او را می‌شود گفت افتخار اسلام. 

🔹 ماها کی هستیم؟! ما چه ارزشی داریم؟ ما را اگر اسلام بپذیرد که اسلام افتخار ما باشد، اسلام اگر بپذیرد که به صورت مدالی بر سینه ما باشد، ما خیلی هم ممنون هستیم. ما شدیم مدالی به سینه اسلام؟! ماها ننگ عالم اسلام هستیم، اکثریت ما مسلمانها ننگ عالم اسلام هستیم. پس تعارفها را کنار بگذاریم؛ آنها تعارف است.

📚 استاد مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۴۱

 نظر دهید »

معرفتی

26 تیر 1402 توسط مهري قاسمي

🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

💥👌معرفی کتاب

📙علل گرایش به مادیگری (نکاتی در مورد چگونگی تبلیغ دین)

✍️شهیدمطهری

🔹یکی از مهمترین و شاید مهمترین اتفاقی که در دوره رنسانس غرب اتفاق افتاد، این بود که دین و کلیسا که قدرتمندین نهاد در مسائل مختلف اجتماعی بودند، از صحنه زندگی مردم حذف و به یک امر صرفا مقدس اما تشریفاتی تبدیل شد. در مقابل، جامعه غربی، با حذف خدا و دین از صحنه زندگی، با محوریت علم تجربی و  انسان مادی، به سرعت پیش رفت و تمدنی را بنا نهاد.

🔹مرحوم شهید مطهری در این کتاب به علل گرایش به مادیگری و اسباب رویگردانی مردم از دین و کلیسا می پردازد و مواردی را احصا می کنند. علل اصلی ای که شهید مطرح می کند عبارتند از: 1. رفتارهای کلیسا 2-نارسایی مفاهیم فلسفی غرب 3- نارسایی مفاهیم اجتماعی، سیاسی 4- اظهار نظز غیر متخصص 5-القای تضاد زندگی و دینداری 6-محیط اخلاقی و اجتماعی نامساعد.

🔹عللی که ایشان بیان می کنند را می توان به سه دسته تقسیم کرد: 1-عواملی که مربوط به دین است 2-عواملی مربوط به مبلغ دین و 3-محیط نامساعد

🔹دلیل اینکه عرض کردم این کتاب را هر مبلغی باید بخواند این است که امروزه ما هم در مواجهه با تمدن غربی و انسانی که روزانه بیشتر در امور مادی و تجملات ظاهری دنیا فرو می رود، با همین مسئله مواجهیم. امروز نیز باید در تقابل دین اسلام و تمدن مادی، بتوانیم دین را به گونه ای ارائه کنیم که موجب بی دینی و دین گریزی نشویم و مسیر کلیسا را نرویم.

🔹روحانیت که به تعبیر رهبر معظم انقلاب مسئول دینداری مردم است، در هر سه عنوانی که شهید بیان کرد، مسئولیت دارد و باید از دین مردم محافظت کند. البته روحانیت شیعه از برخی مواردی که شهید بیان میکند، مبرّاست اما برخی موارد مبتلابه ما نیز هست. 

🔹شاید این سوال ایجاد شود که علل دسته اول (عللی که مربوط به دین است: نارسایی مفاهیم فلسفی و اجتماعی و سیاسی و تضاد زندگی و دینداری) مربوط به مسیحیت است و در مورد دین اسلام مصداق ندارد. چون دین اسلام، به عقیده ما دین خاتم و کامل است. اما باید توجه داشت هر چند دین اسلام، ثبوتا و در واقع کامل و بی نقص است اما گاهی فهم ما از دین نادرست و نارساست و چیزی را که در تبلیغ خود ارائه می کنیم، فهم خودمان از دین است نه حقیقت دین. لذا بخش مهمی از حفظ دینداری مردم، وابسته به نوع شناخت ما از دین است. به نظر می رسد که امروز، تنها قرائتی که توان رویارویی با مسائل جدید را دارد….

 نظر دهید »

معرفتی 

26 تیر 1402 توسط مهري قاسمي

🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

💥وَاللهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ کُلَّ رَجُل مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَ لکِنْ أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

«به خدا سوگند! اگر بخواهم مى توانم هر يک از شما را از آغاز و پايان کارش و از تمام شئون زندگانى اش آگاه سازم ; ولى از آن مى ترسم که اين کار، سبب کافر شدن شما به رسول خدا صلى الله عليه وآله شود

✍در حديثى مى خوانيم: روزى پيامبراکرم صلى الله عليه وآله نشسته بود، على عليه السلام وارد شد، پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: إِنَّ فِيکَ شَبَهاً مِنْ عِيسَى بْنَ مَرْيَمَ وَ لَوْ لاَ أَنْ تَقُولَ فِيکَ طَوَائِفٌ مِنْ أُمَّتِي ما قَالَتِ النَّصارى فِي عَيسَى بْنَ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فِيکَ قَوْلا لاَ تَمُرُّ بِمَلاَ مِنَ النَّاسِ إِلاَّ اَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْکَ يَلْتَمِسُونَ بِذلِکَ الْبَرَکَةَ ; تو به عيسى بن مريم عليه السلام شباهتى دارى (از نظر زهد و عبادت) و اگر از اين بيم نداشتم که گروه هايى از امتم درباره تو (غلوّ کنند و) همان بگويند که درباره عيسى بن مريم گفتند، سخنى درباره تو مى گفتم که از کنار هيچ جمعيّتى از مردم عبور نمى کردى، مگر آن که خاک زير قدم هاى تو را براى تبرّک بر مى گرفتند!»

📚 نهج البلاغه، خطبه 175

 نظر دهید »

معرفتی 

26 تیر 1402 توسط مهري قاسمي

🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

💥قَدْ کَفَاکُمْ مَؤُونَةَ دُنْيَاکُمْ، وَ حَثَّکُمْ عَلَى الشُّکْرِ، وَ افْتَرَضَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الذِّکْرَ

🟤خداوند نياز دنياى شما را برطرف ساخته و شما را به شکر نعمتهايش ترغيب کرده  و ذکر و ياد خود را با زبانهايتان بر شما واجب ساخته است (تا دلهايتان همواره بيدار باشد)

✍اشاره به اينکه از يک سو شما را مشمول انواع نعمتها ساخته و به حکم (وَسَخَّرَ لَکُمْ مَّا فِى السَّمواتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ) و (هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُمْ مَّا فِى الاَْرْضِ جَمِيعاً) همه مواهب زمين و آسمان را از نور آفتاب گرفته تا باران حياتبخش و نسيم روح پرور و چشمه ها و نهرها و منابع زيرزمينى و رو زمينى، همه را مسخّر شما کرده است. از سوى ديگر، به شما دستور شکرگزارى داده، همان کارى که موجب فزونى نعمت و بقاى مواهب الهى و الطاف او خواهد شد. از سوى سوم شما را وادار به ياد او کرده، يادى که مايه آرامش دلها و نجات از چنگال شيطان است

اينکه ملاحظه مى شود امام عليه السلام از ميان همه اعمال واجب و مستحب بر ذکر زبانى تکيه کرده به جهت آن است که ذکر با زبان، مايه بيدارى دل است و اين بيدارى سرچشمه اصلى حرکت به سوى خير و سعادت است. افزون بر اين اگر زبان در اختيار ذکر خدا قرار نگيرد در اختيار شيطان قرار خواهد گرفت و مى دانيم که بخش مهمّى از گناهان کبيره با زبان انجام مى شود.

📚 نهج البلاغه، خطبه18۳

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 186
  • 187
  • 188
  • ...
  • 189
  • ...
  • 190
  • 191
  • 192
  • ...
  • 193
  • ...
  • 194
  • 195
  • 196
  • ...
  • 1070
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصباح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • رحمت الهی
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس