مصباح

  • خانه 

تربیتی

20 تیر 1401 توسط مهري قاسمي

?????????????

✍?بهترین سوغات مکه، خواندن چند رکعت نماز کنار کعبه است

کاروانی از حجاج در بازار مکه مشغول انتخاب کفن برای تبرک بودند. 

?پیرمردی در بازار دنبال کفنی خاص می‌گشت. از صبح دنبال کفن بود و هر کفنی را نمی‌پسندید چون از جهالت و حماقت فکر می‌کرد اگر روی کفنش دعا یا ذکر خاصی نوشته شده باشد، بهشتی می‌شود، و باید کفن نیک با خود سوغات از مکه ببرد. 

?نزدیک اذان ظهر در مغازه‌ای مشغول خرید کفن بود، چون اذان ظهر شد، صاحب مغازه دست حاجی را از روی کفن‌ها برداشت و گفت: 

?حَیِّ عَلی خَیرِ العَمل وَ لَا حَیِّ عَلی خَیرِ الكَفَن. 

یعنی ای حاجی! مکه آمده‌ای و می‌بینی منادی ندا می‌دهد بشتاب به سوی انجام بهترین عمل، ولی تو (از بس احمقی در این سن پیری) برای انجام خرید بهترین کفن شتافته‌ای و وقت عبادت خود را هدر می‌دهی که هیچ سودی برای تو ندارد.

?بهترین سوغات مکه خواندن چند رکعت نماز در کنار کعبه است نه پیداکردن چند متر پارچه برای کفن که همه جای دنیا پیدا می‌شود.

 نظر دهید »

تربیتی

20 تیر 1401 توسط مهري قاسمي

????????

✍? عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین

علامه طهرانی در كتابی می‌فرمايد:

يک روز در تهران، براى خريد كتاب به كتاب‌فروشى رفتم. مردى در آن انبار براى خريد كتاب آمده بود. آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت:

حبيبم الله. طبيبم الله، یارم…

فهميدم از صاحب‌دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته. 

گفتم: 

آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم. چه جوری به این مقام رسیدی؟

ناگهان ساکت شد. گریه بسیاری کرد. سپس شاد و شاداب شد و خندید.

گفت: 

سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين‌گير بود.

خودم خدمتش را می‌کردم؛ و حوائج او را برمی‌آوردم؛ غذا برايش می‌پختم؛ و آب وضو برايش حاضر می‌كردم؛ و خلاصه به‌ هرگونه در تحمّل خواسته‌هاى او در حضورش بودم. 

او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش می‌داد و من تحمل می‌كردم، و بر روى او تبسم می‌كردم.  به همين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سن من ۴۰ سال می‌گذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود. به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.

گهگاهى در اثر تحمل ناگواری‌هایى كه از مادرم به من می‌رسيد؛ ناگهان گویى برقى بر دلم می‌زد، و جرقه‌اى روشن می‏شد؛ و حال بسیار خوشی دست می‌داد، ولى البته دوام نداشت و زودگذر بود.

تا يک شب كه زمستان و هوا سرد بود. من رختخواب خود را پهلوى او و در اتاق او پهن می‌کردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدازدن نداشته ‏باشد. 

در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اتاق پهلوى خودم می‌گذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريک آب خواست. 

فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته و به او دادم و گفتم: 

بگير، مادرجان! 

او كه خواب‌آلود بود و از فوريت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصور كرد كه من آب را دير داده‌ام. فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.

فوراً كاسه را دوباره آب کرده و گفتم: 

بگير مادرجان، مرا ببخش، معذرت می‌خواهم!

كه ناگهان نفهميدم چه شد. اجمالا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق‌ها و جرقه‌ها تبديل به يک عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، با نظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.

?نور ملكوت قرآن، ج‏۱، ص۱۴۱ با اندكی تلخيص

 نظر دهید »

معرفتی

20 تیر 1401 توسط مهري قاسمي

?????????

✍?قدر عافیت

پادشاهى با نوكرش در كشتى نشست تا سفر كند، از آنجا كه آن نوكر نخستین بار بود كه دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى كرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت ، ناآرامى او باعث شد كه آسایش شاه را بر هم زد، اطرافیان شاه در فكر چاره جویى بودند، تا اینكه حكیمى به شاه گفت : (اگر فرمان دهى من او را به طریقى آرام و خاموش مى كنم .) 

 شاه گفت : اگر چنین كنى نهایت لطف را به من نموده اى . حكیم گفت : فرمان بده نوكر را به دریا بیندازند. شاه چنین فرمانى را صادر كرد. او را به دریا افكندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد مى زد مرا كمك كنید! مرا نجات دهید! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل كشتى كشیدند. او در گوشه اى از كشتى خاموش نشست و دیگر چیزى نگفت . شاه از این دستور حكیم تعجب كرد و از او پرسید: (حكمت این كار چه بود كه موجب آرامش غلام گردید؟ ) 

حكیم جواب داد: (او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود و قدر سلامت كشتى را نمى دانست ، همچنین قدر عافیت را آن كس داند كه قبلا گرفتار مصیبت گردد.)

 

? حکایات پندآموز

 نظر دهید »

معرفتی

19 تیر 1401 توسط مهري قاسمي

???????????*

✍?چقدر به هم نزديک و مربوطند:

*✅«قربان»،*

*✅«غدير»،* 

*✅«عاشورا»*

*?«قربان»: تعريف عهد الهى*

*?«غدير»: اعلام عهد الهى*

*?«عاشورا»: امتحان عهد الهى*
*?چقدر آمار قبولى پايين است!!*

*⬅️نه فهميدند، عهد چيست؟!*

*⬅️نه فهميدند، عهد با كيست؟!*

*⬅️نه فهميدند، عهد را چگونه بايد پاس داشت؟!*

*?خدایا*

*⬅️ما را بر عهدمان با امام زمانمان عج استوارساز تا مرگمان،"مرگ  جاهلی” نباشد.*

??اللهم عجل لولیک الفرج??

 نظر دهید »

اخلاقی

19 تیر 1401 توسط مهري قاسمي

?????????

✍?وَ قَالَ علی علیه السلام: إِذَا کَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ

و درود خدا بر او فرمود: هنگامی که توانایی فزونی یابد، شهوت کاستی گیرد.

?نهج البلاغه،شرح حکمت ۲۴۵

با افزايش قدرت، حرص كم مى‌شود

امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به يك نكته روانى اشاره مى‌كند كه در زندگى انسان، سرنوشت‌ساز است، مى‌فرمايد: «هنگامى كه قدرت بر چيزى فزونى يابد علاقه به آن كم مى‌شود»؛ (وَقال علیه السلام: إِذَا كَثُرَتِ آلْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ).

به گفته مرحوم «كمره‌اى» در منهاج‌البراعة اين گفتار حكيمانه از يك اصل روانى معروف سرچشمه مى‌گيرد كه مى‌گويد: «الإنْسانُ حَريصٌ عَلى ما مُنِعَ؛ انسان نسبت به چيزى كه براى او ممنوع شده حرص فراوان دارد».

دليل آن هم روشن است؛ چيزى كه در دسترس انسان باشد و هر زمان بخواهد به آن برسد، نه براى ذخيره كردن آن دست و پا مى‌زند، نه به علّت ازدست دادنش اضطراب دارد و اى بسا با بى‌اعتنايى به آن نگاه كند و حتى گاه از آن سير و ملول شود؛ ولى به عكس، چيزى كه در دسترس او نيست يا به زحمت پيدا مى‌شود به آن علاقه نشان مى‌دهد و گاه اصرار دارد بيش از مقدار حاجت خود از آن ذخيره كند.

به همين دليل هنگامى كه چيزى از مواد غذايى كم مى‌شود، مردم به فروشگاه‌ها هجوم مى‌برند و هركس چند برابر نيازش خريدارى مى‌كند و براثر آن، نوعى قحطى مصنوعى حاصل مى‌گردد. در اين‌گونه موارد اگر مديران جامعه فروشگاه‌هايى را ـ هرچند به‌طور موقت ـ پر از مواد مذكور كنند هجوم براى خريدن فرو مى‌نشيند و مردم تنها به مقدار حاجت روزانه از آن تهيه مى‌كنند وبازار، كساد مى‌شود.

نيز به همين دليل است كه بازرگانان سودجو در عرصه داخلى و بين‌المللى براى اين‌كه متاع خود را به قيمت‌هاى گزاف بفروشند، موقتآ جلوى توزيع آن را گرفته و گاه افرادى را به بازار مى‌فرستند كه هرچه در بازار هست خريدارى كنند و به اين ترتيب قحطى مصنوعى ايجاد كنند و سپس اجناس خود را به‌تدريج به بازار مى‌فرستند تا به قيمت گزاف بفروشند.

يكى از دلايل تحريم احتكار در اسلام نيز همين است كه ايجاد گرانى مصنوعى مى‌كند و مردم را در وحشت فرو مى‌برد و سبب تحريك حرص مردم مى‌شود كه بيش از نياز خود مطالبه مى‌كنند و قحطى كاذب جديدى به وجود مى‌آورند.

مديران جامعه بايد از اين نكته بهره‌گيرى كنند و هميشه مقدار قابل توجهى از مواد غذايى و ساير مواد مورد نياز را در بازار حاضر سازند تا مردم بر تهيه نيازهاى خود در كوتاه‌مدّت و درازمدّت احساس توانايى كنند و مصداق «كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ» شود كه نتيجه آن، احساس بى‌نيازى و مصداق «قَلَّتِ الشَّهْوَةُ» است؛ درست، كارى كه سودجويان و توليدكنندگان بازار سياه از ضد آن بهره‌گيرى مى‌كنند و از اين طريق، آلاف و الوفى به ناحق به‌دست مى‌آورند.
? قال الامام الحسن العسکری علیه السلام :

▫️ ما اهل بیت علیهم السلام، حجّت‏ها و برگزيدگان خدا بر آفريدگانش مى‏باشيم، و فاطمه علیهاالسلام، حجّت راستين و پُرشكوه خدا بر ما مى‏باشد. 

? تفسير أطيب البيان، ج ۱۳، ص ۲۳۶

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 339
  • 340
  • 341
  • ...
  • 342
  • ...
  • 343
  • 344
  • 345
  • ...
  • 346
  • ...
  • 347
  • 348
  • 349
  • ...
  • 1070
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصباح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • رحمت الهی
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس