تربیتی
???
✍کودک زیر شش سال انرژی بی پایان دارد،
باید اجازه داد این انرژی با شیطنت و بازی خالی شود
اگرمانع آن شویم کودک آسیب خواهد دید و این انرژی از جای دیگر بیرون خواهد زد.
مثلا خیلی که جلوشون رو بگیریم
دست به یه چنین کارایی میزنن ?
???
✍کودک زیر شش سال انرژی بی پایان دارد،
باید اجازه داد این انرژی با شیطنت و بازی خالی شود
اگرمانع آن شویم کودک آسیب خواهد دید و این انرژی از جای دیگر بیرون خواهد زد.
مثلا خیلی که جلوشون رو بگیریم
دست به یه چنین کارایی میزنن ?
???
✍تست هوش نشان دهنده ی هیچی نیست. نه نشان می دهد که این بچه خارق العاده است، یا که نیست؛ فقط به ما نشان می دهد که میزان دریافتی و کسب مهارت این کودک چه قدر بوده است. که دانستن این میزان به درد والدین نمی خورد. تست هوش مثل آزمایش خون است. مگر ما راه می افتیم جلوی هر آزمایشگاه که میزان خونمان را اندازه بگیریم؟ امروزه در دنیا هوش های متفاوتی داریم و دیگر IQ مطرح نیست. گاردنر هوش هشت گانه را دارد که هوش نهم را هم پیدا کرده و نامش را هوش وجودی گذاشته است امروزه هوش معنوی و نیز هوش جسمی FQ بسیار مطرح است ما در این دوره به هشت هوش اشاره می کنیم. علمی که در راه است و هنوز افشاء نشده تمام نظریات هوش را ابطال می کند. مواظب باشید و این قدر آلوده موضوع هوش نشوید که وقتی ابطال شد ببینیم که قربانی شده ایم.
تا 200 سال پیش، مادر همه چیز کودک بود. به دنیا می آوردش و روح و جسم و تحصیل و همه چیز کودک در اختیار مادر بود؛ منتهی مادر اطلاعاتش کم بود. در دوره ی مدرن اطلاعات زیاد شد متخصصین به وجود آمدند، مادر شد خدمتکار و نظافتچی و بقیه ی مسئولیت های مادری به متخصصین واگذار شد. مسئولیت شیر دادن کودک با مادر است، اما مادر را نزد یک متخصص تغذیه ی آقا می برد که نه مادر است و نه تا حالا کودکی را شیر داده و بعد هم دستور می دهد که دو ساعت یکبار باید شیر بدهید!!
یا این که مادر کودکش را می برد پیش یک آقای دکتر با PHD در زمینه ی رفتار با کودک، حال اگر این آقا مجرد باشد و پدر نشده باشد، مادر هم که نیست و بعد به مادر می گوید که بچه را تنبیه کن و یا این طوری یا آن طوری رفتار کن. بعد مادر میره و دستورات ایشان را اجرا می کند و کار خراب تر می شود. مادر می رود پیش یک متخصص دیگر ایشان می فرمایند که نه اصلاً حق نداری کودکت را تنبیه کنی. از گل بالاتر نباید به او بگی و..
???
✍ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻪ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ…
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭک ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻴﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺕ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﻣﻨﻴﺖ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﻳﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻯ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﻓﻀﺎﻳﻰ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ،
ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺩ و ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺱ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩﺵ ﻣﻴﺸﻰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻰ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺒﻴﻨﻰ»
ﻳﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎﺵ ﺯﻳﺎﺩﻩ.
ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﺑﺮﺍتون ﺁﺭﺯو میکنیم…
???
✍✳️ عن الصادق علیه السلام : اِنَّ فيما نَزَلَ بهِ الوَحيُ مِن السماءِ : لو أنَّ لاِبنِ آدمَ وَادِيَينِ يَسيلانِ ذَهَبا و فِضَّهً لاَبتَغى إلَيهِما ثالِثا !يا بنَ آدمَ ، إنّما بَطنُكَ بَحرٌ مِنَ البُحورِ و وادٍ مِن الأودِيَهِ لا يَملَؤهُ شيءٌ إلاّ التُّرابُ ! ( الشافی ، ص 596 )
✳️ فرمودند : از جمله آن چیزهایی که در وحی آسمانی برای پیغمبران نازل شده ، یکی این است : اگر فرزند آدم دو وادی داشته باشد . [وادی، بخش های پستی از زمین است که در آن سیل جاری می شود، مثل درّه ها]
??اگر کسی دو وادی داشته باشد، بیابانی که مسیل است و آن مایه ای که در آن سیلان پیدا می کند ، آب (نباشد) بلکه یکی طلا (و ) یکی هم از نقره (باشد)! ثروت از این بیشتر تصوّر می شود؟! اگر یک چنین چیزی فرزند آدم داشته باشد، دنبال یک وادی سومی است! یعنی طمع و حرص و آز بشر تمام شدنی نیست.
??بطن تو یعنی اندرون تو (اینجا معنای حقیقیِ بطن مراد نیست) یعنی همان اندرون انسان، خواسته های درونی انسان مثل یک دریایی است ، مثل یک وادی و بیابانی است که هیچ چیز آن را پر نمی کند، یا قناعت پر کند یا خاک گور . … طمع انسان و حرص انسان ، تمام شدنی نیست. راهش هم این است که انسان از همان اوایل جلویش را بگیرد؛
??یعنی اگر میدان دادید و همین طور راه را برای افزون خواهی باز کردید، دیگر حدِّ یَقِف ندارد. در معنویات هم همین طور است . در معنویّات هم آن کسی که لذّت انس با ذکر الهی را بچشد و در این وادی پیش برود ، او هم حدّ یقف ندارد . آن هم همین طور می خواهد پیش برود. که آن البته بزرگترین سعادتهاست.
? شرح حدیث از ،حضرت آیت الله امام خامنه ای مدظلّه العالی؛ جلسه 318 ، مورخ 20 / 10 / 88
???
✍امام على عليه السلام :
جالِسِ الْعُلَماءَ يَزْدَدْ عِلْمُكَ وَ يَحْسُنْ اَدَبُكَ وتَزكُ نَفسُكَ؛
با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.
?تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص430 ، ح9791