مصباح

  • خانه 

معرفتی

23 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍به نام خدای مهربون 

گوساله: پدربزرگ؟! آدمها مارا می کشند، و  مارا می خورند! اما خرها را نه می کشند، و نه می خورند! 

 چرا این همه اختلاف!؟

پدربزرگ گوساله: پسرم! خرها به مزرعه دارها سواری می دهند، پس زنده می مانند!

 یادت باشد راز زنده ماندن در مزرعه این است ؟! و….‌.

?????

در زمانهاى قديم، مردی ساز زن و خواننده ای بود؛ بنام “برديا”

که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی

و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت… 

بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.

عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. 

بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .

بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد. 

در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.

بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.

در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد، 

سر برداشت تا ببیند کیست.

شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود. 

شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن. 

بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟

شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود 

و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد 

و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.

به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر، 

مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.

بردیا صورت در خاک مالید و گفت :

خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر 

اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.

اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.

اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی

و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.

 خدایا تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی.

به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار

و زیر بار منت ناکسان قرار نده…

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر

التماس دعا ، صلوات

?????

 نظر دهید »

معرفتی

23 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍کارگردان دنیا خداست !

مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست

سالم است یا بیمار !

مهم این است که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده ! نباید از سخت بودن نقش گله مند بود، چرا که سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر است.

امیدوارم خوش بدرخشید !

غر نزن     گله نکن؛

خدا حکمت همه کارها را میدونه

فقط بهش بگو: 

ای که مراخوانده ای راه نشانم بده …??

??اللهم عجل لولیک الفرج??

 نظر دهید »

اخلاقی

22 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍آیت الله العظمی محمدتقی بهجت (ره) :

 ??موضوع: اصلاح نفس برای رهایی از بلاها

??چه باید بکنیم در ابتلائات داخلیه و خارجیه. چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا می شویم. چه کار کردیم که مانده ایم بی سرپرست. اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمی کردیم، و نکردیم و نمی کنیم. حاضر نیستیم که خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح می کردیم به این بلاها مبتلا نمی شدیم. 

??ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم اما دیگران حق ندارند به ما ظلمی بکنند. ما به خودمان به نزدیکانمان، به دوستانمان هر چه بخواهیم بکنیم اما دیگران، دشمنان حق ندارند با ما بکنند.

?? ما اگر خودمان را درست بکنیم خدا کافی است. خدا هادی است. ما خودمان را درست نمی خواهیم بکنیم اما از کسی هم نمی خواهیم آزار ببینیم. 

ما خودمان حاضر نیستیم خودمان اصلاح بکنیم.

?? اگر خودمان را اصلاح بکنیم به تدریج همه بشر اصلاح می شود. ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید. ما ایذا بکنیم. دوستان و خوبان را، اما دیگران حق ندارند به ما ایذا بکنند. با خدا بساز کار را درست می کند. چرا در خلوت دلت هر چه می خواهد می کنی. می شود با خدا نباشیم.

?? خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی. در امور داخلیه و خارجیه. پس هیچ چاره ای از بلیات دنیوی و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست الا خدایی بودن. و با خدا بودن و با خدا معیت داشتن و تبعیت داشتن.

 نظر دهید »

کلامی

22 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍آیت الله محمدتقی مصباح یزدی:

 ?? موضوع «معرفت حسینی»، جلسه چهارم، سال ۱۳۹۹

? معرفت امام که می گوییم یعنی اینکه امام دو شأن دارد. یک شأن تشریعی که جانشین پیامبر است و کلامشان در احکام شرع و هر آنچه مربوط به امور دینی است حجت است و خود این به دو بخش تقسیم می شود. یکی احکام و محتوای دین و دیگری حکومت الهی و اطاعت امر که تعبیر می شود به حکومت یا ولایت به معنای خاص خودش.

??اینگونه بحث ها از همان صدر اسلام تا به حال مطرح بوده و عمومیت داشته است؛ چون خود امام می خواهد مردم را دعوت کند به راهی که خداپسند است تا مردم وظایف او را بشناسند و تا امام نگوید که چنین مقامی دارد و مردم نپذیرند نوبت به این نمی رسد که بتواند وظیفه اش را به عنوان کسی که داری چنین مقام تشریعی است انجام بدهد. به هر حال از این دو بخش ، چه به معنای حکومت اسلامی و چه به معنای حجت بودن کلام ایشان، در امور دینی و تشریعی مجموعا گاهی تعبیر به منصب تشریعی امام یا مقام تشریعی امام می شود. 

 نظر دهید »

اخلاق معیشت

22 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍ امام على عليه السلام: 

 لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ.

اگر آسمان ها و زمين راه را بر بنده اى ببندند و او تقواى الهى پيشه كند، خداوند حتما راه گشايشى براى او فراهم خواهد كرد و از جايى كه گمان ندارد روزى اش خواهد داد.

?عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 416 ، ح 7068

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 595
  • 596
  • 597
  • ...
  • 598
  • ...
  • 599
  • 600
  • 601
  • ...
  • 602
  • ...
  • 603
  • 604
  • 605
  • ...
  • 1070
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصباح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • رحمت الهی
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس