مصباح

  • خانه 

تربیتی

28 مرداد 1399 توسط مهري قاسمي

?چند نکته در مورد تنبیه:

? تنبیه برای تخلیه ی عصبانیت های والدین نیست. ما از دست روزگار و همسر دلخور هستیم، سر فرزندمان تلافی درمی آوریم.

? تنبیه برای بازدارندگی است نه برای ایجاد انگیزه. می خواهیم فرزندمان لباس بپوشد، “پاشو لباستو بپوش” باید به او انگیزه بدهیم که پاشه و لباسشو بپوشه. برای این که کودک حرکت کنه و کاری را انجام بده، تشویق لازمه. با تنبیه نمی توانیم انگیزه ایجاد کنیم بلکه تنبیه اجبار ایجاد می کند، “بلند می شی یا بلندت کنم!"، “میام خدمتت می رسم ها” تنبیه چه صحیح و چه غیر صحیح برای ایجاد حرکت نیست؛ برای بازدارندگی است.

?تنبیه باید متناسب با عمل باشد. یک دلیل این که جرم در جامعه زیاد است اینه که مجرمین خودشان را بستان کار می دانند. تنبیه های خشونت آمیز و کیفرهای بی دلیل، بچه ها را طلب کار بار می آورد. یک مجرم میگه که من یک خلافی کردم، فوقش 6 ماه زندانی بشم پس چرا 2 سال برام نوشتند حالا من یک سال و نیم از جامعه طلب دارم.

تنبیه های خشونت بار بچه ها را می برد به سمت خلاف بیشتر چون آن ها را به سمت درک مظلوم سوق می دهد. به یاد دارید که گفتم درک مظلوم بسیار خطرناک است. وقتی این درک از یک حدی بالاتر می رود، این شخص خودش را از خانواده و بعد از جامعه طلبکار می داند در نتیجه بدتر می کند.

? در تنبیه با بچه ها حساب نسیه نداشته باشیم. تنبیه مال کاری است که در این لحظه اتفاق افتاده. اگر کاری خلاف ارزش است، همان موقع واکنش نشان بدهید. اگر نمی توانید فراموشش کنید. یک روز از صبح بلند شده اید کودک چندین بار از ارزش ها عبور می کند، شما هم حالتان خیلی خوب است و می گید ولش کن بچه س دیگه، اشکالی نداره؛ بچه ادامه میده تا ظهر میشه حالا ممکنه که از موضوعی ناراحت شده باشید یا فامیل شوهر زنگ می زنند و می خوان امشب بیان منزل شما دیگه کلی بهم می ریزید، همسرتان تلفن می کند یکسری با او دعوایتان می شود و در همین موقع بچه یکی از اون کارهایی را می کند که از صبح انجام داده و شما هیچی نگفتید؛ حالا گیرش میارید که بیا این جا ببینم این از صبحت این هم از ظهرت اون هم ازدیروزت و اون هم از فلان روزت و از هفته ی پیش و اون از عمه هات و این هم از بابات و خلاصه هر چی دق و دلی دارین سر بچه ی بیچاره خالی می کنین؛ بچه هم می مونه که اصلاً موضوع چیه؟ این حرفا چیه؟ برای بچه ها حساب نسیه باز نکنید اگر باید تنبیه بشه همان موقع انجام دهید وگرنه ولش کنید و دیگه اصلاً بهش فکر هم نکنید.

? یادتان باشد که تنبیه و تشویق در حوزه ی رشد نیستند. یک نقش بسیار کوچکی دارند و خود تربیت هم نقش بسیار کوچکی دارد و نقش تنبیه و تشویق کوچک تر از تربیت هستند. پس این قدر مسئله ی تنبیه و تشویق را در زندگی بچه ها بزرگ نکنید. زندگی عرصه ی زندگی کردن است. عرصه ی تعامل، ارتباط، با هم بودن، لذت بردن و رشد کردن و دوستی و محبت و خلاقیت است. تنبیه و تشویق هم  جای خودش را دارد.نه باعث رشد می شوند و نه باعث شکوفایی خلاقیت. زندگیتان را به عرصه ی این دو تبدیل نکنید…..

 نظر دهید »

تربیتی

28 مرداد 1399 توسط مهري قاسمي

✍آیت الله مجتهدی تهرانی :

کسی که هر روز حساب کار خودش را نکند که من امروز چه کار کرده ام، کار خوب انجام داده ام یا کار بد، اگر کار خوب انجام داده، الحمدلله بگوید و اگر کار بد انجام داده استغفار کند، اگر کسی این کار را نکند، حضرت امام کاظم(علیه السلام ) می فرماید: “این فرد از ما نیست”

باید همانطور که بازاری ها شب به شب حساب کار خودشان را می کنند که امروز چقدر واردات جنسی، صادرات جنسی، واردات نقدی و صادرات نقدی داشتند و چرتکه می اندازند، ما هم باید دفتری داشته باشیم و از صبح تا غروب هر کاری کردیم، شب به شب در آن بنویسیم. خدای نکرده به نامحرم نگاه کردیم بنویسیم، غیبت کردیم بنویسیم، آواز حرام گوش کردیم بنویسیم. بعد اگر دیدیم کار بد انجام داده ایم استغفار کنیم و اگر کارهای خوب انجام داده ایم خدا را شکر کنیم.

 نظر دهید »

معرفتی

28 مرداد 1399 توسط مهري قاسمي

?همسر شهید سعيد کمالی: 

پیکر همسرم پس از تفحص به کشور بازگشته و اکنون در معراج شهدای تهران است اما ما هنوز سعید را ندیدیم.

همسر این شهید گفت: در دیداری که با حاج قاسم داشتیم به او گفتم: 

«ببخشید سردار می تونم یک سئوال بپرسم؟ گفت: بله. پرسیدم: از شهدای خانطومان خبری نیست، پیکر همسرم و چند شهید دیگر هنوز برنگشته، و با حالت مستأصل گفتم: بالاخره برمی گردن ؟! حاجی دوباره چند لحظه سکوت کرد و بعد سه مرتبه گفت: میان، میان، میان.

مادر همسرم مجدد گفت: پسرم دوست داشت گمنام باشد، شاید خودش اینجور می خواهد و برای همین برنمی گردد. سردار گفت: آقا سعید به خاطر دل همسرش هم شده برمی گرده»

 نظر دهید »

تربیتی

28 مرداد 1399 توسط مهري قاسمي

?? در دوران مجروحیت ابراهیم، به یکی از زورخانه های تهران رفتیم.ما در گوشه ای نشستیم. با وارد شدن هر پیشکسوت صدای زنگ مرشد به صدا در می آمد و کار ورزش چند لحظه ای قطع می شد. تازه واردهم دستی از دور برای ورزشکاران نشان می داد و بالبخندی برلب درگوشه ای می نشست.

??ابراهیم بادقت به حرکات مردم نگاه می کرد. بعد هم برگشت و آرام به من گفت:این هارا ببین ، ببین چطوراز شنیدن صدای زنگ خوشحال می شوند.

??بعد ادامه داد:بعضی آدم ها عاشق زنگ زورخانه اند. آنها اگر اینقدرکه عاشق این زنگ هستند عاشق خدا بودند دیگر روی زمین نبودند بلکه در آسمان ها راه می رفتند.

??بعد گفت:دنیا همین است تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده حال و روزش همین است اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگیش عوض میشود و تازه معنی زندگی کردن را می فهمد.

??می گفت: انسان باید هرکاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد

 نظر دهید »

معرفتی اعتقادی

28 مرداد 1399 توسط مهري قاسمي

پیکر شهید را داخل قبر گذاشتند و لحد را چیدند. شخصی که آخرین لحد را گذاشت، و بیرون آمد، رنگش پریده بود! پرسیدم: چیزی شده؟

گفت:وقتی آخرین سنگ را عوض کردم ناگهان بوی عطر فضای قبر را پر کرد. باور کنید با همه ی عطر های دنیایی فرق داشت! امروز مراسم ختم این شهید است. رفقا گفته اند: خود استاد حق شناس در مراسم حضور می یابند! فراق این جوان برای استاد بسیار سخت بود. من در اطراف درب مسجد امین الدوله ایستادم. می خواستم به همراه استاد وارد مسجد شوم. دقایقی بعد این مرد خدا از پیچ کوچه عبور کرد و به همراه چند تن از شاگردان به مسجد نزدیک شد. این پیر اهل دل در جلوی درب مسجد سرشان را بالا آوردند و نگاهی به اطرافیان کردند. بعد با حالتی نالان و افسرده گفتند: آه آه، آقا جان … دوباره آهی از سر حسرت کشیدند و فرمودند: بروید در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می کنید؟!

…شب موقع نماز فرا رسید. در شب های دوشنبه و غروب جمعه ایشان مجلس موعظه داشتند. یک صندلی برایشان می گذاشتند و این مرد وارسته مشغول صحبت می شد. آن شب بین دو نماز سخنرانی نداشتند، اما از جا بلند شدند و روی صندلی قرار گرفتند. بعد شروع به صحبت کردند . موضوع صحبت ایشان به همین شهید مربوط می شد. در اواخر سخنان خود دوباره آهی از سر حسرت در فراق این شهید کشیدند . بعد در عظمت این شهید فرمودند: این شهید را دیشب در عالم رؤیا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و …) می گویندحق است. از شب اول قبر و سؤال و … اما من را بی حساب و کتاب بردند.

بعد مکثی کردند و فرمودند : رفقا، آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشتند . اما نمی دانم این جوان چه کرده بود. چه کرد که به اینجا رسید…

زندگی نامه عارف شهید احمد علی نیّری

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 691
  • 692
  • 693
  • ...
  • 694
  • ...
  • 695
  • 696
  • 697
  • ...
  • 698
  • ...
  • 699
  • 700
  • 701
  • ...
  • 1070
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصباح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • رحمت الهی
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس