اخلاقی
خدا به حضرت آدم (ع) وحی کرد: باید پسرت هابیل رو جانشینِ خودت بکنی.
قابیل خبردار شد و گفت: مگه من برادرِ بزرگتر نیستم؟؟! چرا هابیل جانشین باشه؟؟! چرا من نه؟!
خلاصه… قرار شد دو تا برادر، هر کدومشون یه قربانی به پیشگاه خدا ببرند. قربانیِ هر کس قبول شد، اون جانشینِ حضرت آدم باشه.
قربانیِ هابیل قبول شد امّا قربانیِ قابیل نه…
بقیه داستان رو از روی قرآن بخونیم:وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (مائده/۲۷)
داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان:
هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرّب به پروردگار انجام دادند. امّا از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد.
برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!»
برادر دیگر گفت: «من چه گناهی دارم؟ زیرا خدا، تنها از پرهیزگاران میپذیرد!»
بعد هم قرآن میفرماید که قابیل، هابیل رو مظلومانه کشت، و از زیانکاران شد:
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ (مائده/۳۰)
نفسِ سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ سرانجام او را کشت؛ و از زیانکاران شد.
اوّلین خونِ روی زمین بخاطر حسادت ریخته شد.
بخاطر این سوال احمقانه:
“چرا فلانی…؟؟! چرا من نه؟!”
چرا فلانی تو قرعه کشی برنده شد؟؟! چرا من نه؟!
چرا فلانی دانشگاه قبول شد؟؟! چرا من نه؟!
چرا فلانی رو همه دوست دارند؟؟! چرا من نه؟!
چرا فلانی، ماشینِ فلان و خونه فلان داره؟؟! چرا من نه؟!
چرا فلانی تو خونهاش یخچال و تلوزیون مارک فلان داره؟؟! چرا من نه؟!
چرا فلانی مدیر عامل شرکت شده؟؟! چرا من نه؟!
چرا گروه یا کانال فلانی جمعیتش زیاده؟؟! چرا من نه؟!
اگه ذهنمون مدام درگیرِ این سوالات هست و حرص میخوریم، یه فکری به حال خودمون بکنیم. بدجور گرفتار حسادت هستیم..
حَسَد رو جدّی بگیریم.
بخاطر حسادت، آدم برادرِ خودش رو هم میکشه.