مصباح

  • خانه 

اعتقادی

08 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

چرا اسلام در انتخای همسر به زن استقلال نداده و اذن پدر رو شرط دانسته است؟؟

مراجع تقلید اجازه پدر را برای ازدواج دختر شرط می دانند و این به جهت آن است که سرمایه دختران بکارت و عفاف آنان است ولی بسیاری از دختران با خلوص خود، به ابراز عشق مردان دل می بندند و هر مردی را وفادار می پندارند در حالی که از رفتار خاص مردان تا قبل از ازدواج اطلاعی ندارند و بعد از ازدواج متوجه بی وفایی ها و احیانا خیانت آنان می شوند.

❗️ به همین دلیل لازم است پدر یا ولی دختر که از طرفی خصوصیات مردان و حیله های آنها را به خوبی می داند و از طرفی خیر خواه دختر خود است با این شرط که سخت گیری بیهوده نکند در این مورد نظر بدهد. 

👌به همین جهت مراجع تقلید بر این عقیده اند که اگر همسر مناسبى براى دختر پیدا شده که شرعاً و عرفاً کفو اوست و مصلحت دختر در ازدواج با اوست اما پدر یا جد پدرى، بدون جهت مانع ازدواج می ‏شوند،در این صورت لازم نیست از پدر و جد پدری اجازه بگیرد.

❗️شهید مطهری در بیان علت و فلسفه این حکم چنین می اورد:

« مرد بنده شهوت است و زن اسیر محبت انچه مرد را می لغزاند و از پا در می اورد شهوت است اما آن چیزی که زن را از پا در می آورد و اسیر می کند این است که نغمه محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردی بشنود 

👌زن مادامی که دوشیزه است و هنوز صابون مردان به جامه اش نخورده است زمزمه های محبت مردان را به سهولت باور می کند 

❗️اینجاست که لازم است دختر با پدرش که از احساسات مردان بهتر آگاه است و پدران جز در شرایط استثنائی برای دختران خیر و سعادت را می خواهند مشورت کنند و لزوما موافقت او را جلب کنند »

📚مجموعه اثار شهید مطهری،ج19 ص92

 نظر دهید »

عبادی

08 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

فلسفه وضو در نماز چیست؟؟ آیا نمی شد فقط دست و صورت را شست و برای نماز حاضر شد؟

‏ شک نیست که وضو داراى دو فایده روشن است: 

1⃣فایده بهداشتى 

2⃣ فایده اخلاقى و معنوى،

❗️ از نظر بهداشتى شستن صورت و دستها آن هم پنج بار و یا لااقل سه بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه اى در نظافت بدن دارد، مسح کردن بر سرو پشت پاها که شرط آن رسیدن آب به موها یا پوست تن است، سبب مى شود که این اعضا را نیز پاکیزه بداریم، و همچنین

 تماس آب با پوست بدن اثر خاصى در تعادل اعصاب سمپاتیک و پا را سمپاتیک دارد.

❗️طبق تحقیقات دانشمندان در بدن انسان دو سلسله اعصاب نباتى وجود دارد که تمام فعالیتهاى بدن را کنترل مى کنند «اعصاب سمپاتیک» و «اعصاب پاراسمپاتیک» این دو رشته اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاه ها و جهازات داخلى و خارجى گسترده اند، وظیفه اعصاب سمپاتیک «تند کردن» و به فعالیت واداشتن دستگاه هاى مختلف بدن است، و وظیفه اعصاب «پارا سمپاتیک» «کند کردن» فعالیت آنهاست، در واقع یکى نقش «گاز» اتومبیل و دیگرى نقش «ترمز» را دارد، و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب نباتى، دستگاههاى بدن بطور متعادل کار مى کند.

👌این موضوع نیز ثابت شده است که از جمله امورى که مى تواند اعصاب سمپاتیک را بکار وادارد و تعادل از دست رفته را تأمین کند تماس آب با بدن است

❗️و از نظر اخلاقى و معنوى چون با قصد قربت و براى خدا انجام مى شود اثر تربیتى دارد مخصوصاً چون مفهوم کنائى آن این است که از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام برمى دارم مؤید این فلسفه اخلاقى و معنوى است.

❗️در روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم:

«براى این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامى که در پیشگاه خدا مى ایستند و با او مناجات مى کنند پاک باشند، و دستورات او را بکار بندند، از آلودگیها و نجاستها برکنار شوند، علاوه بر این، وضو سبب مى شودکه آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب براى قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد».

📚وسایل الشیعه ج1 ص257

👌جهت اگاهی بیشتر رجوع کنید به تفسیر نمونه ج4 ص291

❗️روشن است که مطاع خداوند است و انسان باید مطیع فرامین خداوند باشد چنان که فرمود:

« هرکس خدا و رسول را عصیان کند به تحقیق در گمراهی آشکاری بسر می برد»

📓احزاب 36

❗️باید وضو را آنگونه که خداوند فرموده است بگیریم.

 نظر دهید »

معرفتی

08 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

در مورداعتبار نهج البلاغه  سندی وجود نداره؟؟!!!

✅پاسخ

آیت الله العظمی مکارم شیرازی در شرح خود بر نهج البلاغه در مورد سند آن چنین می آورد:

« در این جا ذکر دو نکته لازم است’

1ـ غالب خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه، بلکه اکثریّت قریب به اتفاق آن، مطالبى است مستدل و یا در خور استدلالهاى منطقى و در واقع از قبیل «قَضایا قِیاساتُها مَعَها»؛ (مسایلى که دلیلش در خودش نهفته است).

❗️بنابراین نیازى به سلسله اسنادبه عنوان مباحث تعبّدى ندارد زیرا بخش عظیمى از آن درباره معارف اعتقادى، مبدا و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآنو پیامبر اسلام و مانند آن است.

❗️بخش دیگرى درباره مواعظ و نصایح و درس هاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشوردارى و زندگى اجتماعى و آداب جهادو امثال آن است که عموماً مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است.

👌همان گونه که نوشته هاى فلاسفه بزرگ و علماى علوم مختلف و حتّى اشعار نغز شعراى نامى و مانند آن بدون نیاز به سلسله سند مقبول است، درباره محتواى نهج البلاغه نیز به همین دلیل و به طریق اولى مشکلى نداریم، در واقع دلایل آنها با خود آنهاست و به قول معروف «قضایا قیاساتها معها»!

❗️تنها بخش کوچکى از نهج البلاغه است که از احکام فرعیّه تعبّدیّه سخن مى گوید. اگر مساله سند مطرح باشد تنها در این قسمت است که قطعاً یک دهم نهج البلاغه را نیز تشکیل نمى دهد. بنابراین سر و صداهاى مربوط به اسنادنهج البلاغه بسیار کم رنگ و کم اثر است.

2ـ نکته دیگر این که اگر معیارهاى حجّیت سند را براى نهج البلاغهبخواهیم، از این نظر نیز مشکلى در کار نیست، زیرا براى پذیرش حدیثو روایت ـ آن گونه که در علم اصول تحقیق شده ـ معیار اصلى وثوق و اعتماد و اطمینان به روایت است که از طرق مختلف ممکن است به وجود آید;؛ گاه سلسله سند با راویان مورد اعتماد، سبب وثوق به روایت مى شود و گاه کثرت و تعدّد روایت ـ آن هم در کتب معتبر و مشهور ـ چنین اعتمادى را حاصل مى کند و گاه محتوا، آن قدر بلند و عمیق و والاست که گواهى مى دهد تنها از فکر پیامبر یا امام معصومى تراوش کرده است و همین سبب اعتماد ما به چنین روایتى مى شود.

❗️نظیر این مساله را درباره صحیفه سجّادیه - علاوه بر اسنادمعتبرى که براى آن ذکر کرده اند - یعنى دعاهاى بسیار بلند، با برترین محتوا و عالى ترین مضمون که از «امام سجاد على بن الحسین زین العابدین» نقل شده است، نیز گفته اند.

👌از این گذشته کتاب هاى زیادى قبل از «سیّد رضى» نوشته شده است که بسیارى از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه یا غالب آنها در آن کتب آمده است و این به خوبى نشان مى دهد که این کلمات قبل از «سیّد رضى» نیز در میان دانشمندان و راویان حدیث و گاه در میان توده هاى مردم مشهور و معروف بوده است و این شهرت مى تواند ما را بى نیاز از اسنادمتّصل کند. حتّى بعضى از بزرگان مورّخان نوشته اند،خطبههاى نهج البلاغه که در میان مردم شهرت داشته بسیار بیش از آن مقدارى بوده است که «سیّد رضى» در نهج البلاغهآورده است و در واقع نهج البلاغهگلچینى از آن خطبههاست.

از جمله مورّخ معروف «مسعودى» که حدود یک قرن قبل از «سیّد رضى» مى زیسته در «مروج الذهب» درباره خطبه 0هاى امام(علیه السلام) مى گوید: آنچه مردم از خطبههاى امام در موارد مختلف حفظ کرده اند چهارصد و هشتاد و چند خطبهاست»

 در حالى که خطبه هاى نهج البلاغه که اکنون در دست ماست حدود دویست و چهل خطبه است.

❗️هم اکنون کتابهایى در دست ماست که به عنوان مصادر و اسنادنهج البلاغه از سوى جمعى از فضلا و بزرگان معاصر نگاشته شده و اسناد این خطبه ها را در کتاب هایى که قبل از «سیّد رضى» نگاشته شده به دست آورده و در مجموعه هاى جالبى منتشر ساخته اند که یکى از بهترین کتابها در این زمینه کتاب «مصادر نهج البلاغه و اسانیده» تالیف دانشمند محقّق «السیّد عبدالزهراء الحسینى الخطیب» مى باشد که مراجعه به آن هر جستجوگرى را بر این حقیقت واقف مى کند که «سیّد رضى» در نقل این خطبهها هرگز تنها نیست.

قابل توجّه این که در این کتاب آنچه در نهج البلاغه آمده است از 114 (یکصد و چهارده) کتاب دیگر گردآورى شده که بیش از بیست کتاب از آنها مربوط به دانشمندانى است که قبل از «سیّد رضى» مى زیسته اند.

❗️این نکته نیز قابل ذکر است که شخص «سیّد رضى» در لابه لاى کلمات خود در نهج البلاغه که احیاناً در توضیح خطبه ها گفته ـ از 15 (پانزده) کتاب نام مى برد که او در گردآورى نهج البلاغه از آنها استفاده کرده است.

👌از مجموع آنچه در بالا گفته شد به خوبى روشن شد که جایى براى وسوسه کردن اسناد نهج البلاغه وجود ندارد.»

📚پیام امام امیر المومنین ، آیت الله مکارم ، ج1 ص55 به بعد 

 نظر دهید »

معرفتی

08 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

1 لقب امام یازدهم #عسکری است. لقبی که به معنای عقیم و نازاست.

2⃣"عسکری” در زبان عربی دو معنا دارد:

1- نظامی

2- عقیم

3⃣شیعیان کلمه عسکری را نظامی معنا میکنند و میگویند چون امامشان در زندان نظامی عباسیان بوده این لقب را گرفته. اما واقعیت امر این است که زندانی بودن در یک مکان نظامی نمیتواند به همراه آورنده لقب نظامی باشد چون اصولا آن امام جزو ارتش عباسیان نبوده!

4⃣حتما تا به حال #انگور عسکری خورده اید. انگور عسکری یعنی انگور بدون هسته. امام یازدهم به دلیل بی فرزندی لقب عسکری گفته بود.

5⃣همه داستان های غیبت و ارتباط با امام دوازدهم ساخته 4 شیخ است که به آنها نواب اربعه می گفتند. واقعیت این است که کسی تولد فرزند امام یازدهم را ندیده و ترویج این اعتقاد در قدیم نوعی مبارزه و تحریک عوام بر علیه حکومت عباسیان بوده است.

✅پاسخ

واقعا انسان از شدت حماقت و جهالت این افراد تعجب می کند که حتی اشنایی از لغت عرب و منطق شیعه  ندارند 

❗️ما تحدی می کنیم که از یک فرهنگ لغت عرب بیاورید که ماده عسکر به معنای عقیم و نازا بودن بکار رفته باشد 

❗️العسکر به معنای سپاه و لشگر ومحل اجتماع لشکر و سپاه به کار می رود

📚معجم الوسیط،ماده عسکر 

👌شیخ صدوق روایت می کند:

« منطقه ای که امام هادی و امام حسن بن علی در « سر من رای» مسکن و خانه قرار داده بودند به عسکر ( یعنی محل اجتماع سپاهیان) موسوم بود از این رو هر یک از این دو بزرگوار شدند عسکری( یعنی در مکانی زندگی می کردند که منتسب به سپاه و لشکریان بوده اند )

📚علل الشرایع ج 1 ص241

❗️اما این که این نویسنده نادان گفت که همه داستان های غیبت و ارتباط با امام دوازدهم ساخته نواب خاصه امام است 

👌این سخن نیز سخنی بی اساس تر از سخن اول است

❗️ کلیه امامان و پیامبر گرامی بارها و بارها شیعیان را متذکر می شدند که امامشان قرار است از میانشان غایب شود.

❗️پیامبر گرامی فرمود:

« ( امام دوازدهم ) بعد از غیبتی طولانی و گمراه کننده ظهور خواهد کرد آن گاه امر خدا را اعلان کرده و دین او را ظاهر خواهد نمود»

📚کمال الدین ،ص256

❗️امام علی فرمود:

« برای قائم ما غیبتی است که زمان و مدت آن طولانی خواهد بود»

📚همان مدرک ص303

❗️امام صادق فرمود:

« پنجمین از اولاد هفتمین امام کسی است که شخصش از شما غایب می شود» 📚همان مدرک ص338

❗️امام صادق فرمود:

« برای قائم دو غیبت است یکی کوتاه و دیگری دراز مدت»

📚الکافی،ج1 ص340

❗️امام باقر فرمود:

« برای صاحب امر دو غیبت است»

📚غیبه النعمانی،ص171

❗️در این باره روایت فراوان است که رجوع کنید به کتاب شریف منتخب الاثر ج2 ص236 به بعد فصل 27 و 28 و29

❗️اما این که گفته شد کسی تولد امام زمان را ندیده این نیز دروغ دیگر این نویسنده احمق و کذاب است

❗️شیخ  کلینی به سند صحیح روایت می کند که ابو عمرو عثمان بن سعید چنین می گفت :

« به خدا سوگند جانشین امام عسکری را دیدم گردن او چنین بود وبا دست اشاره کرد»

📚الکافی ج1 ص329،330

❗️و نیز به سند صحیح روایت می کند که ابی هاشم جعفری به امام عسکری عرضه داشت:

« جلالت شما مرا مانع شده تا مساله ای را از شما سوال کنم آیا برای شما فرزندی است ؟ 

امام فرمود: آری 

راوی گفت : اگر حادثه ای برای شما اتفاق افتاد کجا از او سوال کنم ؟؟فرمود: در مدینه

📚همان ،ص328

❗️احمد بن محمد می گوید :

« بعد از کشته شدن زبیری نامه ای از امام عسکری به دستم رسید که در آن نوشته شده بود این جزای کسی است که بر خدا و اولیایش افترا ببندد و گمان می کند که میتواند  مرا بدون جانشین بکشد و قدرت خدا را چگونه دیده است آن گاه می گوید :

فرزندی برای آن حضرت در سال 255 زاییده شد که اسم ایشان را محمد گذاشت »

📚کافی ج1 ص328

❗️در این باره روایات متعددی وارد شده است که جهت پرهیز از اطناب از ذکر آن خودداری می شود

👌اما اینکه نواب امام عصر را عده ای دروغگو مخاطب قرار داد یکی دیگر از سخن بی پایه نویسنده است..

❗️نواب امام عصر در اعلی درجه وثاقت بوده اند که چون پاسخ دراین پیام به درازا کشید تنها مخاطبان را ارجاع می دهیم به بحار الانوار ج51 ص343 به بعد ومنتخب الاثر ج2 ص506 فصل 3 تا ادله و روایات وثاقت آنان را ببینند…

 نظر دهید »

اعتقادی

08 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

شخصی به نام جعفری نقل می کند: 

حضرت ابوالحسن علیه السلام به من فرمود: چرا تو را نزد عبدالرحمن می بینم؟ گفتم: او دایی من است. حضرت فرمود: او درباره خداوند حرفهای نادرست می گوید و به جسم بودن خدا قایل است. بنابراین، یا با او همنشین باش ما را ترک کن! یا با ما همنشین باش از او دوری کن! زیرا هم با ما همنشین باشی، هم با او ممکن نیست. چه اینکه او دارای عقیده فاسد است. 

عرض کردم: او هر چه می خواهد بگوید وقتی که من به گفته او معتقد نباشم، در من چه تأثیری می تواند بگذارد. امام علیه السلام فرمود: آیا نمی ترسی که بر او عذابی نازل شود، هر دو یکجا گرفتار شوید؟ 

سپس حضرت داستان جوانی را تعریف کرد که خودش از پیروان موسی علیه السلام بود و پدرش از یاران فرعون و فرمود: آن گاه که سپاه فرعون (در کنار رود نیل) به موسی و پیروان او رسید. آن جوان از موسی جدا شد تا پدرش را نصیحت کرده به موسی ملحق نماید. اما پدرش گوش شنوا نداشت، اندرز خیرخواهانه پسرش در او اثر نبخشید و سرسختانه به راه کج خود با فرعون ادامه داد. 

جریان را به موسی علیه السلام خبر دادند. اصحاب از حال جوان پرسیدند که آیا او اهل رحمت است یا عذاب؟ حضرت فرمود: جوان مشمول رحمت الهی است چون در عقیده پدر نبود ولی هنگامی که عذاب نازل گردد، نزدیکان گناهکاران نیز گرفتار می شوند. آتش بدی بدکاران، خوبان را هم به کام خود فرو می برد.

📚 بحار ج 45، ص 35

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 874
  • 875
  • 876
  • ...
  • 877
  • ...
  • 878
  • 879
  • 880
  • ...
  • 881
  • ...
  • 882
  • 883
  • 884
  • ...
  • 1070
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصباح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • رحمت الهی
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس