مصباح

  • خانه 

تربیتی

05 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

🌸🍃✍پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

✅ هر که #دختری داشته باشد و او را #خوب_تربیت کند👌

👈آن #دختر، سپر و پوششِ #پدر، در برابر آتش دوزخ خواهد بود.

📚 میزان‌الحکمه، ج۱

 نظر دهید »

تربیتی

05 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

✍ مثل دختران شعیب باش🌹🌹🌹

اگر تو محل کارِت نیازی به گفتگو با #نامحرم شد، در حد سوال و پرسش حرف بزن.

تو حرف زدن با #نامحرم؛👇

❌ جانم و عزیزم…. نداریم ❌

❌ نَشین خاطره تعریف نکن ❌ 

👈 از مهمونای شب قبلِ خونه‌تون و … نگو و نخند.

✅ #دخترای حضرت شعیب، حد و حدود رو رعایت میکردن و از #نامحرم فاصله میگرفتن؛👇

👈یک طرف #دختران شعیب بودن

👈یک طرف هم چوپان‌های دیگه.

🕋 وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ 

🕋 وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ(قصص/۲۳) 

✅ #دخترای حضرت شعیب به خاطر کار کردن، حیاء و عفتشون رو زیرِ پا نمیذاشتن. ❌

🕋 تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ

⚡️با حيا و عفّت راه مى‌رفت

 نظر دهید »

اعتقادی

05 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

✅ داستان واقعی جوان همدانی 

✍️فراهم شدن امر ازدواج بصورت معجزه آسا بدست امام زمان عج 

💠 اسمش حسن بود، در شهر نجف اشرف زندگی میکرد، دانشجو بود، اوضاع و احوال روبراهی نداشت، با خودش گفت بار و بندیلم را جمع میکنم و به کربلا می روم، دعایی می کنم برای گشایش رزق و ازدواجم…

☘️ رسید کربلا، شب را خوابید ، هنوز به حرم مشرف نشده بود، در عالم رویا به خدمت مولا جانمان رسید، آقا فرمودند به او: فلانی دعا کن، پاسخ داد: ای مولای من ، به‌قصد دعا مشرف شدم…

🌀 آقا فرمود: [همین جا بالای سر است، همین جا دعا کن]،دست به دعا برداشت و به حالت تضرع دعا کرد، آقا فرمود: نشد، برای بار دوم در حالیکه فکر می کرد بهتر از بار اول است دعا کرد، مولا باز فرمودند: نشد، برای بار سوم با تضرع و خشوع بیشتر دعا کرد، بازهم مولا فرمودند: [ نشد]

🎀 دیگر عاجز شده بود، به امامش گفت: سیدی! آیا دعا کردن وکالت بردار هست ؟ آقا فرمودند: آری، گفت: من شما را وکیل کردم که برایم دعا کنید…

آقا قبول کردند و برایش دعا کردند…

💞 دعای مولا برایش کافی بود، زندگی اش را از این رو به آن رو کرد، شخص تاجر همدانی که ساکن تهران بود به عتبات مشرف شد، آنجا به پیشنهاد و اصرار یکی از علما حسن را به دامادی پذیرفت، خلاصه اینکه صاحب زندگی شد و رزق و روزی اش گسترش پیدا کرد…

💚 می دانی این روزها که اجابت دعایم به تاخیر افتاده با خودم می گویم باید دست به دامن آقا بشمو از حضرتش بخواهم حال مرا هم مثل شیخ حسن زیر و رو کند، اما قبل از آن، دلم می خواهد، شبی  برسد، سفره ی افطاری پهن کنم و آقا را مهمان نان و خرمایی کنم، دلم میخواهد، سر به شانه های زهرایی اش بگذارم و یک دل سیر گریه کنم…در این تلاطم دنیا ساحل آرامشش را می‌خواهم … 

کنارِ نام تو لنگر گرفت کشتی عشق 

بیا که نام تو آرامشی ست طوفانی… 

📚برداشتی آزاد از کتاب مستدرک البحاره 

 نظر دهید »

معرفتی

05 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

روزی قرار بر اعدام قاتلی شد. 

وقتی قاتل به پای دار رفت و طناب را دور گردن او آویختند، ناگهان روانشناسی سر رسید و بلند داد زد دست نگه دارید. 

روانشناس رو به حضار گفت: مگر نه اینکه این مرد قاتل است و باید کشته شود؟ همه جواب دادند بله. 

روانشناس ادامه داد: پس بگذارید من با روش خودم این مرد را بکشم. همه قبول کردند. 

سپس روانشناس مرد را از بالای دار پایین آورد و او را روی تخته سنگی خوابانید و چشمانش را بست و به او گفت: ای مرد قاتل من شاهرگ تو را خواهم زد و تو بزودی خواهی مرد. 

سپس روانشناس تکه ای شیشه از روی زمین برداشت و روی دست مرد کشید مرد احساس سوزش کرد. ولی حتی دستش یک خراش کوچک هم بر نداشت. 

سپس روانشناس قطره چکانی برداشت و روی دست مرد قطره قطره آب می‌ریخت و مدام به او میگفت: تو خون زیادی از دست دادی و به زودی خواهی مرد. 

مرد قاتل خیال میکرد رگ دستش زده شده و به زودی میمیرد، در صورتی که دستش خراش کوچک هم نداشت.

مدتی گذشت و دیدند که قاتل دیگر نفس نمیکشد…او مرده بود

ولی با تیغ؟؟

با دار؟؟

خیر…او فقط و فقط با زهری به اسم تلقین مرده بود

از این به بعد اگه بیماری و یا مشکلی داشتید با تلقین بزرگش نکنید، چون تلقین نداشته ها را به داشته ها تبدیل میکند؛ لازم به ذکر است که بر خلاف تلقین منفی، تلقین مثبت هم داریم.

 نظر دهید »

تربیتی

05 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

حضرت ایوب را نماد صبر میدانیم.

اما ایشان یکجا از شیطان به خدا شکایت میکند:

به یاد آر بنده ما ایوب را آن زمان که پروردگار خود را ندا داد که شیطان مرا دچار عذاب وگرفتاری نموده

📚سوره مبارکه صاد آیه ۴۱

✍ایوب نبی از چه چیزی خسته شد و زبان به شکایت گشود؟ امام صادق(ع) پاسخ این سوال را در روایتی داده اند: شیطان به خدا گفت، چون به ایوب نعمتهای زیادی عطا کرده ای او شاکر است.

خداوند برای اینکه به همه عبودیت و اخلاص ایوب را ثابت کند؛ نعمتها را از او یکی یکی گرفت تا دچار به ابتلا و بیماری شود. تا آن زمان ایوب نبی شاکر بود اما پس از آن به مقام صبر میرسد.

💥نکته جالب اینجاست که ایوب نبی از یک حرف آزرده خاطر شد، وقتی در بیماری سخت بود، علمای بنی اسرائیل نزد او آمدند و گفتند: ای ایوب چه گناهی کرده ای که خداوند تو را اینگونه عذاب کرده است؟ این زخم زبان علمای بنی اسرائیل باعث شد ایوب نبی رنجیده شود. او در اوج نعمت، شاکر بود و امتحان شد… و در اوج سختی و از دست دادن نعمت صابر بود و امتحان شد…خدا در هر حال بندگانش را امتحان می کند..

📚علل الشرایع ج 1

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 879
  • 880
  • 881
  • ...
  • 882
  • ...
  • 883
  • 884
  • 885
  • ...
  • 886
  • ...
  • 887
  • 888
  • 889
  • ...
  • 1070
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصباح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • رحمت الهی
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس