🌷 زی طلبگی
حسين بن علوان گويد: در مجلسى نشسته بوديم كه دانش مىآموختيم و هزينه سفر من تمام شده بود؛ يكى از رفقا به من گفت: براى اين گرفتاريات به چه کسی اميدوارى؟ گفتم: به فلانى.
گفت: پس به خدا قسم كه حاجتت برآورده نشود و به آرزويت نرسى، و مرادت حاصل نشود، گفتم: تو از كجا این را دانستى خدايت رحمت كناد؟
گفت: امام صادق عليه السّلام بمن حديث فرمود كه: در بعضی از مکتوبات خوانده است كه خداى تبارك و تعالى ميفرمايد: به عزت و جلال و بزرگوارى و رفعتم بر عرشم سوگند كه آرزوى هر كس را كه به غير من اميد بندد، با نااميدى قطع ميكنم و نزد مردم بر او جامه خوارى ميپوشانم، و او را از تقرب خود ميرانم و از فضلم دور ميكنم.
او در گرفتاريها به غير من آرزو مىبندد، در صورتى كه گرفتاريها به دست من است؟! و به غير من اميدوار مىشود و در فكر خود درِ خانهی غیر مرا ميكوبد؟! با آنكه كليدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِ خانهی من براى كسى كه مرا بخواند باز است!
كيست كه در گرفتاريهايش به من اميد بسته و من اميدش را قطع كرده باشم؟! كيست كه در كارهاى بزرگش به من اميدوار گشته و من اميدش را از خود بريده باشم؟! من آرزوهاى بندگانم را نزد خود محفوظ داشته ولی آنها به حفظ و نگهدارى من راضى نگشتند و آسمانهايم را از كسانى كه از تسبيحم خسته نشوند (فرشتگان) پر كردم و به آنها دستور دادم كه درهاى ميان من و بندگانم را نبندند ولى آنها به قول من اعتماد نكردند!
مگر آن بنده نميداند كه چون حادثهاى از حوادث من او را بكوبد، كسى جز به اذن من، آن را از او برندارد. پس چرا از من روىگردان است؟! من با وجود و بخشش خود آنچه را از من نخواسته به او ميدهم سپس آن را از او ميگيرم، و او برگشتش را از من نميخواهد و از غير من ميخواهد؟! او در باره من فكر ميكند كه ابتدا و پيش از خواستن او عطا ميكنم، ولى چون از من بخواهد به سائل خود جواب نميگويم؟!
مگر من بخيلم كه بندهام مرا بخيل ميداند؟! مگر هر جود و كرمى از من نيست؟! مگر عفو و رحمت دست من نيست؟! مگر من محل آرزوها نيستم؟! پس كه ميتواند آرزوها را پيش از رسيدن به من قطع كند [كه ميتواند آرزوها را جز من قطع كند] آيا آنها كه به غير من اميد دارند نميترسند؟ (از عذابم يا از بريدن آرزويشان يا از مقام قربم يا از قطع نعمتهايم از آنها)
اگر همه اهل آسمانها و زمينم بمن اميد بندند، و به هر يك از آنها باندازه اميدوارى همه دهم، به قدر عضو مورچهاى از ملكم كاسته نشود، چگونه كاسته شود از ملكى كه من سرپرست او هستم؟! پس بدا به حال آنها كه از رحمتم نوميدند، و بدا به حال آنها كه نافرمانيم كنند و از من پروا نكنند.
منبع: الكافي / جلد 2 / كتاب الإيمان و الكفر / بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى اللَّهِ وَ التَّوَكُّلِ عَلَيْه