⭕️ هنگام يورش طغيانگران بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، اميرمؤمنان كجا بودند؟
جوانمردى و شهامت حضرت در برابر اين جنايت زشت و دهشتناك چگونه بود؟ و دلايل ما پيرامون اين موضع چيست
🔍 شایسته است پيش از پاسخ به اين پرسش، به اين نكته مهم توجّه دهم كه: ما به اين خاطر كه رهروان مذهب اهل بيت عليهم السلام هستيم، به تسليم در برابر آموزه ها و امر و نهى آنان فرمان يافته ايم، گرچه حقيقت فرمان يا هشدارى از آنان براى ما روشن نباشد…
چرا كه بسا در اين موارد راز و حكمتى باشد كه ما از آن آگاهى نيافته ايم!
🔹از پيشوايان اهل بيت اين روايت رسيده است كه:
إنَّ أمْرَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَحْتَمِلُهُ إلّا مَلَكٌ مِقرَّبٌ، أَوْنَبِىٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَاللّهُ قَلْبَةُ لِلْإيْمانِ… [خصال ص ۲۹۰]
بى ترديد كار و راه ما دشوار و دشوارى آور است و جز فرشته مقرّب يا پيامبر فرستاده شده يا بنده اى كه خدا قلب او را به #ايمان آزموده است، كسى بار مسئوليت آن را نمى تواند به دوش كشد.
⭕️ امّا موضع اميرمؤمنان در اين داستان غم انگيز و فاجعه بار…
آرى، درست است كه اميرمؤمنان عليه السلام، سالار همه غيرتمندان و حق طلبان روزگاران است، امّا اگر شرايط روزگار و ماندگارى دين و آيين چنان بطلبد كه آن حضرت بر هر بيدادى در حقّ خود و خاندانش شكيب ورزد، آيا باز هم مى تواند دست به شمشير شجاعت و مقاومت ببرد؟!
👈🏼 به ويژه كه از برادرش رسول خدا صلى الله عليه وآله در اين مورد آينده نگرى و اخبارى در باره رويدادهاى تلخ پس از رحلت آن بزرگوار نزد اوست، و پيامبر خدا آن حضرت را در برابر آن رويدادهاى تلخ آگاه ساخته و به شكيب و بردبارى فرمان داده است.
🔸و همان تجاوزكاران نيز از اين اخبار و احاديث آگاهى داشتند و به همين جهت هم، گستاخى تهاجم به خانه او را در خود يافته اند و بر بيدادى زشت و ظالمانه دست مى يازند.
⛔️ آيا اميرمؤمنان در اين شرايط مى تواند فرمان شكيبايى پيامبر را فراموش كند و با تكيه بر دليرى و توانايى اش پاسخ آنان را با شمشير عدالت بدهد؟! روشن است كه هرگز؛ به برخى از روايات رسيده در اين مورد بنگريد:
📜 از جمله آن روايات، اين است كه سُليم بن قيس در كتاب خويش چنين آورده است:
آنگاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روى به سوى دخترش فاطمه زهرا عليها السلام نمود و با اندوهى جانكاه فرمود:
فاطمه جان! تو نخستين فرد از خاندانم هستى كه به من خواهد پيوست. دخترم! تو سالار بانوان بهشت هستى و با اين وصف، پس از من ظلم و دشمنى سختى خواهى ديد، تا جايى كه تو را كتك مى زنند و يكى از دنده هايت شكسته مى شود! خداى قاتل تو را لعنت كند
[کتاب سليم بن قيس ص ۴۲۷، احتجاج طبرسى ج ۱ ص ۱۱۱ و الغيبه ص ۱۹۳]
🔹در ادامه روايت آورده است كه سپس آن حضرت رو به اميرمؤمنان عليه السلام نمود و فرمود:
امّا تو اى أبالحسن! پس از من #جامعه و امّت نسبت به تو #مكر و عهدشكنى مى كند. در آن شرايط دشوار اگر يارانى استوار و كافى يافتى، بر ضدّ فريب و بيداد جهاد كن…
⭕️ و گرنه دست نگاهدار و خون خود را حفظ نما، و بدان كه #شهادت بر سر راه توست و فرجام كارت شهادت در راه خداست.
[کتاب سليم بن قيس ص ۴۲۷؛ احتجاج طبرسى ج ۱ ص ۱۱۱؛ الغيبه ص ۱۹۳]
🗞 نيز در منابع مختلف در شرح رويداد تلخ يورش بر خانه فاطمه عليها السلام چنين آمده است:
🔴 على “عليه السلام” در يورش سپاه استبداد به خانه اش، دليرانه از جاى جست و كمربند «عمر» را گرفت و او را چنان بر زمين كوبيد كه بينى و گردنش به شدّت درد گرفت و آن حضرت تصميم گرفت تا او را به كيفر تجاوزگرى و شرارتش بكشد…
🔸كه ناگاه سخن پيامبر خدا و سفارش او را به ياد آورد، و ناگاه «عمر» را رها كرد و خروشيد كه:
وَ الَّذِى أَكْرَمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ يَابْنَ صَهّاك! لَولا كِتابٌ مِنَاللّهِ سَبَقَ، وَ عَهدهُ إلى رَسُولِ اللّهِ لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لاتَدْخُلُ بَيْتِى…
[بیت الأحزان ص ۱۱۰؛ بحارالانوار ج ۲۸ ص ۲۶۶؛ تفسير قمّى ج ۲ ص ۱۵۹]
هان اى پسر صهّاك! به آن خدايى كه محمّد صلى الله عليه و آله را به رسالت گرامى داشت…
اگر خواست و نوشته حكيمانه خدا بر اين رويداد پيشى نگرفته بود و عهد او با پيامبرش نبود، تو خوب مى دانستى كه جرأت نداشتى اينگونه زورمدارانه به خانه من در آيى..