اصولی
🔺علل عدم اهمیت به مباحث عقلی در استنباط
🔸از چندین جهت علما با وجود اهمیتی که روایات و نصوص ما به عقل میدهند، باعث شده وارد این بحث نشوند:
۱- اول همان جمله معروفی که مستحضرید “عقل ادراک مناطات احکام نمیکند”. بیش از بیست سال است که درگیر مسئله “عدم قدرت عقل بر درک مناطات احکام” بودهام. اینجا یک قیاس استثنایی درست میکنند که اگر عقل بخواهد در استنباط نقش داشته باشد، باید بتواند مناطات احکام را درک کند، لکن مناطات احکام را درک نمیکند، پس عقل نقشی در استنباط احکام ندارد.
۲- دومین علت اینکه خود “نصوص مناطات را پشتیبانی میکند”. مرحوم آقای صدر در «الفتاوی الواضحه»اش میفرماید: شما یک مورد بیاورید که عقل آن را درک کند و ما نصی عام یا خاص در مورد آن نداشته باشیم.
۳- سومین علت، در پشت ذهن علما است، خطر “بدعت و انحراف” است که باز کردنش دست ماست، اما کنترلش دست ما نیست. بعد هم مثال میزنند به موارد سوء استفاده از عقل که چه بر سر فقه میآورد.
اما آیا این سه جهت میتواند مانع استفاده ما از عقل در فقه باشد؟ ابداً. ما داریم به این خاطر خسارت بزرگی میبینیم.
🔺پاسخ به شبهات مطرح شده
۱- اما آنکه گفتیم که عقل مناطات احکام را درک نمیکند، پس از نقش عقل نمیتوانیم صحبت کنیم. جواب اول آنکه چه کسی گفته نمیتواند درک کند؟ آیه و یا روایتی متقن در این زمینه وجود دارد؟ یا خود عقل میگوید من عاجزم؟ بله بسیاری از احکام شرعی مناطاتش معلوم نیست، اما آیا همه اینطور است؟ در مسائل کلان سیاسی، اجتماعی و خانواده ما نمیتوانیم به ظلم بودن یا عادلانه بودن یک نهادی برسیم؟ من بخشی از کتاب «فقه و عقل» را به این مسئله اختصاص دادهام.
ما از عقل در اثبات حجج و شریعت استفاده میکنیم، اما به مناطات که میرسیم میگوییم نه، روایات عام و مطلق است. بله ما همه ملاکات احکام را نمیفهمیم و کشف مصلحت نمیکنیم، اما از طریق مصلحت میتوانیم کشف انّی بکنیم. جالب است که همه کسانی که گفتهاند عقل کشف مناطات نمیکند مانند جناب شیخ و اصفهانی و مرحوم خویی، ما از خود آنها نقض آوردهایم که به این نهاد در مواردی استناد کردهاند؛ به عنوان تنها دلیل!
هیچ زمانی به اندازه امروز درباره ناتوانی عقل که توسط برخی از مدعیان فقاهت شنیده میشود، نشنیدهایم. به نحو افراطی که ما از بعضی از شاگردان این مکتب میشنویم، هیچ وقت در جهان اسلام نداشتیم و این به ما ضربه میزند.
کارایی عقل فقط سندی نیست، بلکه عقل نقش تفسیری دارد
گفته میشود نقش عقل در استنباط احکام فقط باید نقش سندی باشد. سلمنا که عقل عاجز از ادراک مناطات احکام باشد، اما کارایی عقل فقط سندی نیست، بلکه عقل نقش تفسیری دارد و نصوص دینی را تفسیر میکند، ما اگر نصوص دینی را در سایه عقل تفسیر نکنیم میدانید چه بلایی بر سر شریعت میآید؟
این حدیث را در مکاسب خواندید که شخصی قاطرش را کرایه داد برای یک نصف روز و بنا شد تا ظهر برگردد. رفت و پانزده روز نیامد. وقتی آمد صاحب مرکب گفت کجا رفتی گفت، حالا اجاره مرکب را بده، آنها در مقدار اجاره بحثشان شد، رفتند عراق. قاضی اول جهان اسلام ابوحنیفه در آن زمان گفت: فقط باید اجاره نصف روز را بدهد و مابقی را هیچ حقی ندارد. شخص میگوید سال بعد در ایام حج خدمت اما صادق علیهالسلام رسیدم و قضیه را تعریف کردم، امام ناراحت شدند و مطلبی را فرمودند. ابوحنیفه بر اساس روایتی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشت که «الخراج بالضمان». تفسیر ابوحنیفه از روایت، چون در غیر سایه عقل و عدالت بود، آن فتوا بیرون آمد. امام فرمودند: «فی مثل هذا تحبس السماء ماءها و تمنع الأرض برکاتها».