تربیتی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚داستان پندآموز چینی: “کوزهی شکسته”
در روستایی دورافتاده در چین، پیرمردی دانا به نام “لی فو” زندگی میکرد. او مردی مهربان و صبور بود و در کنار خانهاش باغی زیبا داشت که در آن گلهای رنگارنگ و گیاهان دارویی پرورش میداد.
هر روز صبح، لی فو دو کوزهی بزرگ را به دو سر یک چوب میبست و آن را روی شانههایش میگذاشت تا از چشمهی پایین تپه آب بیاورد. یکی از کوزهها کاملاً سالم بود، اما کوزهی دیگر ترک داشت و در مسیر بازگشت به خانه، نیمی از آب آن چکه میکرد و از دست میرفت.
راز کوزهی شکسته
این ماجرا سالها ادامه داشت و لی فو هر روز همین کار را انجام میداد. کوزهی سالم همیشه پر از آب به خانه میرسید، اما کوزهی شکسته نیمی از آب خود را از دست میداد.
یک روز، کوزهی شکسته که از این وضعیت بسیار شرمنده بود، با ناراحتی به لی فو گفت:
— استاد، من از خودم خجالت میکشم. سالهاست که شما زحمت میکشید، اما من نیمی از آب را از دست میدهم و نمیتوانم مثل کوزهی سالم، وظیفهام را به درستی انجام دهم. شما بهتر است مرا کنار بگذارید و کوزهای جدید بخرید.
لی فو لبخند زد و آرام گفت:
— فردا صبح، وقتی از چشمه برمیگردیم، به کنار راه نگاه کن و بگو چه میبینی.
نتیجهی شگفتانگیز
صبح روز بعد، لی فو طبق معمول کوزهها را پر کرد و به سمت خانه حرکت کرد. در مسیر، کوزهی شکسته به اطراف نگاه کرد و ناگهان با تعجب دید که در یک سمت مسیر، گلهای زیبا و رنگارنگی روییده است، در حالی که سمت دیگر، خشک و بیروح مانده بود.
لی فو با مهربانی گفت:
— دیدی؟ من از ترکهای تو آگاه بودم. به همین خاطر، در سمت تو بذر گل کاشتم. تو هر روز، هنگام بازگشت از چشمه، آب را روی این بذرها ریختی و آنها را پرورش دادی. حالا ببین چه باغ زیبایی کنار این مسیر به وجود آمده است!
کوزهی شکسته با شنیدن این سخنان، دیگر احساس شرمندگی نکرد و با افتخار فهمید که حتی با نقصی که داشت، توانسته بود زیبایی و خیر زیادی به دنیا بیاورد.
پند داستان
گاهی ما به خاطر نقصها و کمبودهای خود احساس بیارزشی میکنیم، اما اگر درست نگاه کنیم، میبینیم که همین کاستیها میتوانند سبب رشد و زیبایی در زندگی خودمان و دیگران شوند. هر کسی در این دنیا، با تمام نقصها و کمبودهایش، میتواند مفید و ارزشمند باشد.
🌿 “گاهی چیزی که فکر میکنیم نقطه ضعف ماست، در واقع نعمتی پنهان است!” 🌿