معرفتی
19 آبان 1399 توسط مهري قاسمي
?????
✍ مردی با خود زمزمه می کرد:
خدایا با من حرف بزن!
یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد نشنید.
مرد فریاد برآورد: خدایا با من حرف بزن!
آذرخش در آسمان غرید، اما مرد اعتنایی نکرد.
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: پس تو کجایی؟ بگذار تو را ببینم!
ستارهای درخشید، اما مرد ندید.
مرد فریاد کشید: خدایا به من معجزهای نشان بده!
کودکی متولد شد، اما مرد باز توجهی نکرد…
مرد در نهایت یأس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم… از تو خواهش می کنم…
پروانهای روی دست مرد نشست، و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد.
?وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ?
و چه بسيار نشانه ها در آسمانها و زمين است كه بر آنها می گذرند در حالى كه از آنها روى برمی گردانند?
(سوره یوسف آیــه 105)