معرفتی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
✍امام شهید سلام الله علیه در تشریح اوضاع زمان خود در نامه به بصریان می فرماید : سنت میرانده شده و بدعت زنده گشته است، روشن است که این پدیده ی خطرناک که امام برای مبارزه با آن حرکت اصلاحی خویش را آغاز کرده است، به یک باره رخ نداده است، آنها که نه تنها اهل تعبد و تسلیم در برابر پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و سنت او نبودند، بلکه با سنت ستیزی و سنت سوزی، با اجتهاد در برابر نص، با تفکیک قرآن و سنت، با ایجاد بدعتها، و بالاخره با کنار زدن عترت زمینه انحرافات را بعدی فراهم کردند، همانها ریشه به قدرت رسیدن معاویه و آنگاه یزید بودند.
پیامبر بزرگوار ما با سفارش های بسیار زیاد به قرآن، سنت و عترت به دنبال این بودند که جاهلیت برنگردد، او با کلمات نورانی خود در باره عترت چه با بردن نام اهلبیت، و چه به صورت کلی مرجعیت دینی و سیاسی بعد از خود را روشن کرد. آن حضرت بارها و از جمله در روز غدیر، و از جمله در آخرین لحظات عمر شریفش، حدیث ثقلین را برای مردم گفت تا نشان دهد:
۱ \ قرآن برترین کتابهای آسمانی است، و عترت که همراهان جدا ناپذیر از این برترین کتابها هستند ، خود برترین هستند، زیرا اگر همراه برتری برای قرآن بود آنها را ذکر می فرمود، پس از سقیفه تا کربلا نبرد با برترین کتابها و برترین انسانهاست.
۲ \ اگر همه ی مسلمین پذیرفته اند که همه ی انسانها، برای همه ی زمان ها، و در همه ی مکان ها، نیازمند قرآن کریم هستند، واگر این حدیث متواتر قرآن و عترت را جدایی ناپذیر می داند، پس همگان برای همیشه و در همه ی زمانها محتاج عترتند، چه در سقیفه و چه در کربلا اگر این همراهی صورت می گرفت، این فاجعه ها ی دردناک رخ نمی داد، اگر امت با قرآن و عترت همراه بودند، بدعتها جای سنت را نمی گرفت .
۳ \ از این حدیث استفاده می شود که هیچ کس غیر از عترت حق ندارد خود را عالم به تمام حقایق قرآنی و همه ی رموز آن بشمرد زیرا:
اولا \ اگر در غیر آنها این علوم موجود بود، چرا نفرمود ما به آنها تمسک کنیم ؟ و چرا نفرمود آنها هستند که از قرآن جدا نمی شوند ؟
ثانیا \ روشن است که شخص جاهل و بی اطلاع ، از آنچه نمی داند جداست، یعنی انسان همرا ه معلومات خود و جدای از مجهولات خویش است، و اگر کتاب الله و عترة النبی آنی از هم جدا نمی شوند، پس باید عترت از همه دانشهای قرآنی مطلع باشد. نبردی که بعد از نبی خاتم با عترت صورت گرفت چون نبرد با آگاهان به حقیقت های قرآنی است، در حقیقت نبرد با قرآن و نبرد با رسول الله است .
۴ \ در قرآن باطل و خطایی نیست و قرآن فرقان است و قول فصل، و این کتاب معیار تشخیص بدعت از سنت است، پس عترت همراه با قرآن هم خطا نمی کند، او هم فرقان است، سخن او هم قول فصل است، و عترت هم معیار تشخیص بدعت از سنت است. زیرا اگر عترت حتی لحظه ای خطا کند، در آن لحظه ی خطا از قرآن جداست، در حالی این دو جدایی ندارند .
۵ \ با توجه به عظمت قرآن، و با توجه به همراهی قرآن و عترت باید گفت: مراد از عترت هر شخصی نیست که وابستگی نسبی یا سببی با پیامبر داشته باشد، این عترت یعنی برترین، یعنی عالم ترین و یعنی معصوم ترین، و هر منصفی چه از شیعه و چه از اهل سنت اعتراف دارد که امیر المؤمنین علی علیه السلام، فاطمه زهرا، سلام الله علیها و حسنین علیهما السلام قطعا و جزما مصداق بارز و اتم عترت هستند .
۶ \ لزوم تمسک در این حدیث یعنی به محکم ترین دستگیره، محکم چنگ بزن، روشن است که تمسک به قرآن یعنی این که درتمام جوانب حیات ما قرآن حاکم باشد، نه اینکه فقط قرآن را قرائت کنیم، و آن را دوست داشته باشیم، پس تمسک واقعی به عترت هم نباید در صرف ابراز محبت معمولی بدون اطاعت ما و بدون مرجعیت علمی و سیاسی عترت باشد. مقصود از مرجعیت سیاسی این است که حکومتی بر پایه ی قرآن محقق شود که حاکم اعلم الناس به قرآن باشد، اما منظور از مرجعیت علمی این است که آنان فرقان و فصل الخطاب باشند، بنابراین:
اولا \ هر حاکمی غیر آنان طاغوت است .
ثانیا \ هر نظریه ی تفسیری، فقهی و کلامی که مستند به مرجع عصمت نباشد، ضلالت و بدعت است. ونیز هر روایتی که به عنوان حدیث نبوی مطرح شد، ولی عترت مهر تأیید بر آن نزدند، باطل است و مجعول.
آنها که مرجعیت علمی و سیاسی اهل بیت را غصب کردند، و قرآن را از سنت و عترت جدا کردند، زمینه ساز حادثه ی عاشورا بودند .
۷ \ شیعه معتقد به لزوم تعیین امام از طرف خداست، و در این زمینه رجوع به آراء خلق را نمی پذیرد، اما بر فرض تنزل از این مبنای اساسی، اگر فرضا بنا باشد مشاوره ای صورت گیرد، اگر فرضا بنا باشد آراء مهاجرین و انصار خواسته شود، آیا نباید از عترت هم نظر خواهی می شد ؟! آیا در این امر اهم عترت صاحب نظر نبودند؟! آیا در قضیه خلافت اول و دوم و سوم به علی علیه السلام به عنوان قطعی ترین فرد از عترت تمسک کردند ؟
💥 اگر تمسک نبوده، که قطعا نبوده است، به نص حدیث ثقلین همه در گمراهی بوده اند، چون حدیث تنها راه بی خطا را تمسک به قرآن و عترت دانست. میراندن سنت از زمانی شروع شد که مرجعیت علمی و سیاسی اهل بیت را نپذیرفتند، و به عروة الوثقی و حبل المتین قرآن و عترت تمسک نکردند.
۸ \ معیار ایمان و عدالت انسانها به این است که تا پایان عمر با قرآن باشند، نه اینکه رفیق نیمه راه باشند، اگر کسی با هر سابقه ی نیکو از قرآن جدا شد، دیگر مؤمن و عادل نیست، و اگر قرآن و عترت تفکیک نمی پذیرند و اگر هر دو مرجعند و لازم التمسک، پس همان گونه که از قرآن بریدن نافی عدالت و ایمان است، از عترت هم بریدن عین بی ایمانی و بی عدالتی است.