وظیفه علم فقه
🔸سیر تطور تاریخی نظام سیاسی شیعه / مأموریت فقه حل مشکلات سیاسی و اجتماعی است
گزارشی از نخستین نشست«نظام سیاسی فقاهت»
🔹پرسش از اینکه کدام بخش از تراث فقهی ما با سیاست گره خورده است پرسشی ناظر به رویکرد فردی به فقه است، چراکه فقه به عنوان علم ناظر به رفتار مکلفینی که قرار است همه تکالیف و رفتارهایشان بار اجتماعی و سیاسی داشته باشد، کلا یک علم سیاسی است.
🔹به تعبیری دیگر ارسطو سیاست را به علم تدبیر جامعه تعبیر میکند و اگر فقه علم تدبیر جامعه باشد خودش مساوی با سیاست است.
🔹در گذشته تاریخی ما به دلیل اینکه فقها عمدتا در حاشیه بودهاند و حکومتها در اختیار ما نبوده است، مبنای جامعه این نبود که فقیه و فقه تمام مسائل سیاسی و اجتماعی را حل کند.
🔹در دوره سید مرتضی نهاد نقابت تأسیس میشود؛ نقابت السادات یک نوع تشکل بوده است که مربوط به سادات بوده و سادات هر شهری یک بزرگی داشتند که او را به عنوان نقیب میشناختند، این تشکیلات را پدر سید مرتضی راه اندازی کرد به این صورت که در هر شهری یک بزرگی برای سادات قرار داده شد.
🔹در این دوره، سید مرتضی نقیب النقبا و رئیس الرؤسای سادات شد و این تشکیلات را از یک تشکیلات صنفی صرف به یک تشکلات حکومتی ارتقا داد.
🔹البته حکومت هم که از سادات بودند از این موضوع استقبال میکردند چراکه عباسیان هم از نسل عباس عموی پیامبر(ص) بودند و برای اینکه سیادت آنها ثابت شود و بتوانند بیش از پیش روی آن مانور دهند مهم بود.
🔹بر همین اساس خلفای عباسی به سید مرتضی اعتراضی نکردند؛ در یک دورهای بین خلفای عباسی و خلفای فاطمی که در مصر حکومت میکردند اختلاف افتاد و فاطمیون زیرآب سیادت عباسیون را زدند و گفتند عباسیها سید نیستند.
🔹سید مرتضی یک بیانیه رسمی در دفاع از سیادت بنی عباس میدهد و ساختار نهاد نقابت را چنان ارتقاء میدهد که اگر کسی به ادبیات امروز بگوید ایشان عضو هیئت دولت عباسی شد حرف غلطی نیست.
🔹در دوره خلافت به لحاظ نهادی اگر توانستیم تصرف کنیم همین نهاد نقابت بوده است و کلا خلفا مورد تأیید شیعه و فقها قرار نگرفتند.