یادی از شهدا
🌷🌷🌷 در روزهای اول نخست وزیری، آقای رجایی مرا خواست و حكمی به من داد كه طبق آن باید كلیه ی اموال مازاد دولت را شناسایی و از سطح مراكز دولتی جمع آوری می كردم.
با حكمی كه از او داشتم به تك تك وزارتخانه ها می رفتم و اموال مازاد و تشریفاتی را جمع می كردم؛ فقط از وزارت خارجه 7 كامیون فرش خارج كردیم
كلیه این اموال را می فروختیم و به حساب 100 امام – كه مخصوص خانه سازی برای محرومین بود – واریز می كردیم. ایشان حتی به من گفت: لوستر بزرگ وسط مجلس را هم جمع كن و بفروش
اتفاق جالبی كه افتاد این بود كه وقتی به سراغ اطاق آقای وزیر خارجه رفتیم، در اطاق بسته بود. بعد از دو سه بار مراجعه، مسئول دفترش گفت: نمی شود، شما می خواهید فرش اطاق آقای وزیر را هم جمع كنید!
وقتی مطلب را به آقای رجایی گفتم، شخصاً به آقای وزیر تلفن كرد و گفت: آقای وزیر تو تازه آمده ای وزیر شده ای، به این زودی به فرش علاقه پیدا كرده ای! او هم گفت: نه، من وزارتخانه نبودم، بگویید بیایند و جمع كنند. ما هم رفتیم و فرش اطاق وزیر را جمع كردیم و بردیم.🌷🌷🌷
ساده زیستی شهید رجایی…انشاءالله الگو همه مسئولان شوند