مصباح

  • خانه 

معرفتی

27 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍نکته ای از دعای مکارم الاخلاق :

? وَلِساناً عَلي مَنْ خاصَمَني…… 

⚡️خدایا به من زبانی گویا عطا کن تا بتوانم در مقابل دشمن بایستم و از حق دفاع کنم.

?زبان گویا، یکی از ابزارهای مهم برای مقابله با دشمن است.

و بوسیله کلام می توان از حق دفاع کرد و شبهات را پاسخ داد.

 نظر دهید »

معرفتی

27 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

????????????????????????♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️??????????????

✍ در ربیع الاول، این ماه خجسته، نسیم سحری جان مایه عشق را به گستره خاكیان می فرستد.

?جوانه های تبسم لب ها را شاداب از طراوت تغزلی دیگر كرده و همگی قدوم نوزادی را كه سبب آفرینش است تبریك می گویند كه یا محمّد! به جمع خاكیان دوستدارت خوش آمدی!   

?حلول ماه ربیع_الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت(ع) مبارک باد.?????????????????????????????

 نظر دهید »

تربیتی

27 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍? عنایت حضرت زینب (س)

یكى از شیعیان،به قصد زیارت قبر بى بى حضرت زینب (س ) از ایران حركت كرد تا به گمرك ، در مرز بازرگان ، رسید. شخصى كه مسئول گمرك بود، پیر زن را خیلى اذیت كرد و به شدت او را آزار روحى داد. مرتب سؤ ال مى كرد: براى چه به شام مى روى ؟ پولهایت را جاى دیگر خرج كن .

زن گفت : اگر به شام بروم ، شكایت تو را به آن حضرت مى كنم .

گمركچى گفت : برو و هر چه مى خواهى بگو، من از كسى ترسى ندارم .

زن پس از اینكه خودش را به حرم و به قبر مطهر رساند، پس از زیارت با دلى شكسته و گریه كنان عرض كرد: اى بى بى ! تو را به جان حسین ات انتقام مرا از این مرد گمركچى بگیر.

زن هر بار به حرم مشرف مى شد، خواسته اش را تكرار مى كرد. آن شب در عالم خواب بى بى زینب (س ) را دید كه آن را صدا زد.

زن متوجه شد و پرسید: شما كیستید؟

حضرت زینب (س ) فرمود: دختر على بن ابى طالب (ع ) هستم ، آیا از این مرد شكایت كردى ؟

زن عرض كرد: بله ، بى بى جان ! او به واسطه دوستى ما به شما مرا به سختى آزار داد من از شما مى خواهم انتقام مرا از او بگیرید.

بى بى فرمود: به خاطر من از گناه او بگذر.

زن گفت : از خطاى او نمى گذرم .

بى بى سه بار فرمایش خود را تكرار كرد و از زن خواست كه گمركچى را عفو كند و در هر بار زن با سماجت بسیار بر خواسته اش اصرار ورزید. روز بعد زن خواسته اش را دوباره تكرار كرد. شب بعد هم بى بى را در خواب و به زن فرمود: از خطاى گمركچى بگذر.

باز هم زن حرف بى بى را قبول نكرد و بار سوم بى بى به او فرمود: او را به من ببخش ، او كار خیر كرده و من مى خواهم تلافى كنم .

زن پرسید: اى بانوى دو جهان ! اى دختر مولاى من ، این مرد گمركچى كه شیعه نبود، این قدر مرا اذیت كرد، چه كارى انجام داده كه نزد شما محبوب شده است ؟

حضرت فرمود: او اهل تسنن است ، چند ماه پیش از این مكان رد مى شد و به سمت بغداد مى رفت . در بین راه چشمش به گنبد من افتاد، از همان راه دور براى من تواضع و احترام كرد. از این جهت او بر ما حقى دارد و تو باید او را عفو كنى و من ضامن مى شوم كه این كار تو را در قیامت تلافى كنم .

زن از خواب بیدار شد و سجده شكر را به جاى آورد و بعد به شهر خود مراجعت كرد.

در بین راه گمركچى زن را دید و از او پرسید: آیا شكایت مرا به بى بى كردى ؟

زن گفت : آرى اما بى بى به خاطر تواضع و احترامى كه به ایشان كردى ، تو را عفو كرد. سپس ماجرا را دقیق بازگو كرد.

مرد گفت : من از قوم قبیله عثمانى هستم و اكنون شیعه شدم . سپس ‍ ذكر شهادتین را به زبان جاى كرد

?? ۲۰۰ داستان از فضایل مصایب و کرامات حضرت زینب (س)

 نظر دهید »

اخلاقی

27 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍حضرت امام صادق عليه السلام:

يَقُولُ إِبْلِيسُ لِجُنُودِهِ أَلْقُوا بَيْنَهُمُ الْحَسَدَ وَ الْبَغْيَ فَإِنَّهُمَا يَعْدِلَانِ عِنْدَ اللَّهِ الشِّرْكَ

شيطان به سپاهيانش مى گويد: ميان مردم حسد و تجاوزگرى بياندازيد چون اين دو، نزد خدا برابر با شرك است.

?كافى (ط-الاسلامیه) ج2، ص327، ح2

 نظر دهید »

معرفتی

27 مهر 1399 توسط مهري قاسمي

???

✍ نقل خاطره ای از استاد قرائتی

یک بار رفتم حرم امام رضا (ع) دیدم حرم خیلی خلوت است گفتم یا امام رضا (ع)! ما چند سال پیش از شما یکی جلسه برای بچه‌ها خواستیم، شبش جلسه جوان‌ها را دادی، بعد هم همه ایران را خواستیم، به ما دادی. حالا یک کار دیگه کن. کره زمین را به ما بده! تمام دنیا را در اختیار ما بگذار. 

بعد به خودم گفتم خب! حالا تو که داری این حرف‌ها را می‌زنی، خودت چه عرضه‌ای داری؟ شکنجه شدی؟ برای اسلام خون دادی؟ سیلی خوردی؟ حلم داری؟ خلق داری؟ تقوا داری؟ نماز شب خوان هستی؟

?? دیدم نه، هیچ کدام از این‌ها را ندارمو یک آدم معمولی هستم، ولیتا دلتان بخواهد ضعف دارم، ترس دارم، بخل دارم. گفتم یا امام رضا (ع) یک چیزی می‌گویم خواستی بدهی، نخواستی ندهی، چون دعا خیلی بزرگ است.

?? اگر دادی خیلی رئوفی و اگر هم ندادی خیلی حکیمی. بعد یک مثل برای امام رضا (ع) زدم که آدم حکیم، زعفران را توی سطل زباله نمی‌ریزد.

??من با این صفات بدی که دارم، پر از آشغالم و می‌گویم کره زمین را در اختیار من بگذار درست مثل این است که بگویم زعفران را توی سطل زباله بریز، پس اگر ندادی حکیمی و اگر دادی رئوفی.  قصه گذشت دیدم تفسیر ما به 22 زبان ترجمه شد و حرف‌هایمان از رادیوهای برون مرزی پخش شد.

 

?   [ سایت مشرق 25 تیر 1390 / کد خبر: ۵۷۰۱۵]

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 582
  • 583
  • 584
  • ...
  • 585
  • ...
  • 586
  • 587
  • 588
  • ...
  • 589
  • ...
  • 590
  • 591
  • 592
  • ...
  • 1070
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصباح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • رحمت الهی
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس