مصباح

  • خانه 

اعتقادی

07 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

🌺بخشیده شدن #گناهان_صغیره با ترک #گناهان_کبیره!!🌺

إِن تجْتَنِبُوا کبَائرَ مَا تُنهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سیِّئَاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکم مُّدْخَلاً کَرِیماً

اگـر از گـنـاهـان بزرگی که از آن نهی شده اید اجتناب کنید گناهان کوچک شما را می پوشانیم و در جایگاه خوبی شما را وارد می سازیم. [1]

پرسش:

آیا بخشش گناهان صغیره به واسطه ترک گناهان کبیره، تشویق به گناه نیست؟

ممکن است گفته شود که این آیه مردم را به گناهان صغیره تشویق می‌نماید و می‌گوید: با ترک گناهان کبیره، ارتکاب گناهان کوچک مانعی ندارد!.

پاسخ:

از تعبیری که در آیه ذکر شده پاسخ این ایراد روشن می‌شود زیرا قرآن میگوید: “نکفر عنکم سیئاتکم” گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم” یعنی پرهیز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمینه‌های آنها، یک نوع حالت” تقوای روحانی” در انسان ایجاد می‌کند که می‌تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق همانند آیه ان الحسنات یذهبن السیئات [2] ” حسنات، سیئات را از بین می‌برند” می‌باشد، و در واقع اشاره به یکی از آثار واقعی اعمال نیک است و این درست به این می‌ماند که می‌گوئیم اگر انسان از مواد سمی خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمی داشته باشد می‌تواند آثار نامطلوب بعضی از غذاهای نامناسب را بواسطه سلامت مزاج از بین ببرد.

و یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع” پاداش معنوی” برای تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کننده‌ای برای ترک کبائر دارد.[3]

📚پی نوشت

1⃣. نساء/31

2⃣هود/۱۱۴.   

3⃣تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۴۰۰.   

 نظر دهید »

اعتقادی

07 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

وقتی که برخی از کفار رو می خواهیم بدلیل یک امر زشت و ناپسندی که در حکومت اسلامی انجام میدن از این کار نهی کنیم با این جواب مواجه میشیم که میگن:

در کتاب خودتون اومده که «لا اكراه فی الدین»که هیچ اکراهی در دین نیست.

جواب ما شیعیان برای پاسخ به این سوال چیست؟

✅پاسخ

جوابی که می توان داد این است که دلالت آیه در مورد اکراه در دین است نه در مورد احکام دینی 

🔷اگر شخصی بدون اجبار به دین اسلام مشرف گردید یا قبول کرد که در یک جامعه اسلامی زندگی کند بایستی به لوازم این انتخاب اختیاری گردن نهد 

❗️علامه طباطبائی در تفسیر آیه می گوید:

« در این کلام نفی دین اجباری وجود دارد چرا که دین سلسله ای از معارف علمی است و به دنبال آن نیز اعمالی وجود دارد در مجموع اعتقادات است که اعتقاد و ایمان از امور قلبیه است و اجبار و اکراه در امور قلبیه راهی ندارد اکراه تنها در اعمال ظاهری و افعال و حرکات بدنی و مادی اثر می کند»

📚المیزان،ج1 ص341

👌حال که دلالت آیه روشن شد که مراد نفی پذیرش دین از روی اجبار است و لا غیر  می گوییم :

❗️کفار با اختیار خودشان تصمیم گرفته اند که در جامعه اسلامی زندگی  کنند وباید به لوازم زندگی اجتماعی پایبند باشند.

⚫️در زندگی اجتماعی سرنوشت افراد بهم مربوط است وافراد در سرنوشت هم اثر دارند حق نظارت در اعمال دیگران حق طبیعی و خاصیت زندگی دسته جمعی است 

❗️در اجتماع چیزی به عنوان ” ضرر فردی ” وجود تدارد و هر زیان فردی امکان این را دارد که به صورت یک ” زیان اجتماعی” درآید وبه همین دلیل منطق وعقل به افراد اجازه می دهد که در پاک نگه داشتن محیط زیست خود از هرگونه تلاش و کوششی خود داری نکنند

❗️پیامبر گرامی فرمود:

” یک فرد گنهکار در میان مردم همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود و به هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری برداشته وبه سوراخ کردن موضعی که در آن کشتی نشسته، بپردازد و هرگاه به او اعتراض کنند در جواب بگوید من در سهم خود تصرف می کنم اگر دیگران اورا از این عمل خطرناک باز ندارند طولی نمی کشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده ویکباره همگی در دریا غرق می شوند”

📚 مسند احمد ج4 ص268

📚 نهج الفصاحه ص836

❗️ پیامبر(ص) با این مثال جالب، منطقی بودن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را مجسم ساخته و حق نظارت فرد بر اجتماع را یک حق طبیعی که ناشی از پیوند سرنوشت ها است می داند…

📚تفسیر نمونه ج3 ص38

 نظر دهید »

معرفتی

07 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

در سوره الدخان آیه پنجاه و هشتم می خوانیم:

در حقيقت [قرآن] را بر زبان تو آسان گردانيديم اميد كه پند پذيرند (۵۸)

در آیه 17 و 22و32و40 سوره القمر نیز به همین مورد اشاره شده است .پس دریافتیم که زبان قرآن زبان عربی فصیح و ساده می باشد که صد البته هم منطقی به نظر می رسد واین خودنشان از دو نکته است.

نکته اول اینکه یک دست نوشته ساده چگونه می تواند معجزه باشد.

نکته دوم اینکه با استناد به این آیات می توان دریافت، که فهمیدن آیات هیچ نیازی به تفسیر ندارد و تفسیر تنها راهی برای تغییر این نوشته ها و بهره برداری از آنها در جهت منافع است.کما اینکه 

در بسیاری مواقع مسلمانان در هنگام رسیدن به بن بست در مباحثات و کنکاشها در مورد اشکالات قرآن به تفسیر متوصل می شوند.

✅پاسخ:

برای رسیدن به پاسخ توجه به چند نکته لازم است

1⃣قرآن دارای چند دسته از آیات است ،دسته ای از آیات محکم،دسته ای متشابه،دسته ای ناسخ،دسته ای منسوخ،دسته عام و دسته ای خاص،دسته ای مطلق و دسته ای مقید ،دسته ای ظاهر ودسته ای نص ،و همچنین قرآن دارای بطون گسترده و متعددی است بی شک کسی که خواهان  فهم صحیح  آیات است باید از کلیه این امور اطلاع داشته باشد و روشن است که درایات قرآن بیان نشده است کدام آیه محکم و کدام متشابه،کدام ناسخ و کدام منسوخ،کدام عام وکدام خاص و کدام مطلق و کدام مقید ،کدام ظاهر و کدام نص و … است و این یعنی برای فهم این آیات نیازمند به بیان مفسران حقیقی قرآن داریم 

2⃣با توجه به مطالب بالا قرآن خطاب به پیامبر گرامی اش می فرماید:

« ما بر تو قرآن را نازل کردیم تا توآیات انان را برای مردم تبیین کنی»

📓نحل 44

❗️و می فرماید:

« ما قرآن را بر ‌تو نازل نکردیم مگر برای اینکه انچه در آن اختلاف دارند برای آنها تبیین کنی »

📓نحل 64

❗️یا امام باقر(ع) فرمود:

« از جمله علومی که خداوند به ما داده است تفسیر قرآن است»

📚الکافی  ج1 ص229

3⃣این که خداوند در آیات متعددی می فرماید ما قرآن را آسان کردیم مطلبی ثابت و حق است یعنی قرآن از نظر محتوا ومعارف  در عین عمیق و پر مغز بودن درک آن ساده و سهل و اسان است 

❗️برخی از آیات بدون انکه نیاز به تبیین و تفسیر خاصی باشد فهم آن برای همگان آسان است و برخی آیات پس از تفسیر و تبیین فهم آن برای همگان آسان است و اساسا آسان بودن قرآنی منافاتی با تفسیر و تبیین قرآن ندارد بلکه هر دو در طول یکدیگر هستند 

4⃣ این اشکال مطرح شد که چگونه  قرآنی که آسان است می تواند معجزه باشد پاسخ روشن است .خداوند آن همه معارف و حقایق بزرگ و برجسته را در قالب یک سری از الفاظ محدود با سهولت درک معنا ریخته است و همگان را به مقابله خوانده است که اگر شما هم می توانید چنین کاری را انجام دهید و روشن است که نمی توانید و همین نتوانستن شما دلیل بر معجزه بودن قرآن است…

 نظر دهید »

فقهی

05 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

🔸ادامه بحث تعصیب👇👇

👌اهل سنت  برای عقیده خود به تعصیب به نقلی از صحیح بخاری استناد می کنندکه بخارى از مسلم بن ابراهيم، از وهيب، از ابن طاووس، از پدرش، از ابن عباس نقل كرده است كه رسول خدا فرمود:الحقوا الفرائض بأهلها، فما بقي فهو لأولى رجلٍ ذكر؛ « فرائض را به اهلش بدهيد و آنچه اضافه آمد، از آن سزاوارترين مرد به متوفّاست. »

📚صحیح بخاری ج 8 ص 151

❕اين همان روايت معروف به روايت طاووس بن كيسان يمانى (م 132 ق) است. حال بررسى روايت ؛

1⃣ اوّلًا، سند اين روايت ضعيف است؛ زيرا به عبداللّٰه بن طاووس بن كيسان يمانى منتهى مى‌شود كه هر چند علماى رجال اهل سنت او را توثيق كرده‌اند، اما توثيق آنها با آنچه ابوطالب انبارى  در مورد اين روايت ذكر كرده، در تعارض است. او در مورد اين روايت از سفیان از ابی اسحاق از قاربه بن مضربه نقل می کند که گفته است ؛

« نزد ابن عباس، كه در مكه بود، نشستم و گفتم: اى ابن عباس، اهل عراق حديثى از تو نقل مى‌كنند و طاووس ، بنده آزاد شدۀ تو، آن را چنين روايت مى‌كند كه آنچه از فرائض باقى مى‌ماند، براى سزاوارترين عصبۀ مرد است. ابن عباس گفت: آيا تو از اهل عراق هستى؟ گفتم: آرى. گفت: به ديگران برسان كه من مى‌گويم: خداوند عزّوجلّ فرموده است: «آبٰاؤُكُمْ وَ أَبْنٰاؤُكُمْ لٰا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللّٰهِ» و همچنين «أُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتٰابِ اللّٰهِ». آيا اينها جز فريضه‌اند؟ آيا اين آيات چيزى باقى گذارده‌اند؟ نه من چنين چيزى گفته‌ام و نه طاووس از من چنين چيزى نقل كرده است.قاربة بن مضرب گفت: پس از اين سخنان ابن عباس، طاووس را ديدم و گفت: نه، به خدا سوگند من چنين چيزى را هرگز از ابن عباس روايت نكرده‌ام. همانا شيطان اين سخن را بر دهان آنها انداخته است. سفيان گفت: به نظر من اين كار از جانب فرزندش عبداللّٰه بن طاووس بوده است؛ زيرا او مُهر دار سليمان بن عبدالملك  بود و به اين گروه- يعنى بنى هاشم- كينه زيادى داشت. »

📚التهذیب ج 9 ص 262

❕سليمان بن عبدالملك، خليفۀ اموى مروانى، كسى است كه ابو هاشم، عبداللّٰه بن محمد بن على حنفيه را ظالمانه و فريبكارانه با سم كشت. با اين وصف، معلوم است حال دوستداران آنها چگونه خواهد بود.

2⃣ثانياً، وراثت عصبه از مسائلى نيست كه ابتلاى مردم به آن كم باشد، بلكه از مسائل عام البلوى در دورۀ رسول اكرم و خلفا بود.حال اگر در اين زمينه، تشريعى مطابق مضمون اين روايت وجود مى‌داشت، نبايد از ديگران مخفى مى‌ماند و ديگران هم بايستى آن را نقل مى‌كردند؛ در حالى كه همۀ اسناد اين‌ روايت به عبداللّٰه بن طاووس منتهى مى‌شود.

3⃣ثالثاً، فقهاى مذاهب اهل سنت در مواردى بر خلاف مضمون اين روايت فتوا داده‌اند كه فقيه الطائفه، شيخ طوسى، به آنها اشاره كرده است که جهت آگاهی رجوع کنید ؛

📚الخلاف ج 4 ص 68 مساله 80

4⃣علامه مجلسی هم تصریح می کند که قول به تعصیب از بدعت های عمر بن خطاب است و شایسته است که اهلسنت این بدعت را ترک کنند ، آنجا که فرمود ؛

« عول و تعصيب كه سنيان به گفته عمر در ميراث ميكنند بدعت است و مخالف قرآن است و با فرزند پدر و مادر احدى ميراث نميبرد مگر زن و شوهر و كسى كه خدا از براى ايشان در قرآن سهمى قرار كرده است اولى و احق است به ميراث از كسى كه سهمى در قرآن نداشته باشد و ميراث به عصبه دادن چنانكه عمر كرده‏ است از دين خدا نيست »

📚حق الیقین ص 558

❕و باز گفت ؛ « عمر از روى ضلالت و معانده حق عول و تعصيب و ساير بدعت و آثار را تا روز قيامت در ميان مردم گذاشت »

📚همان ص 608

 نظر دهید »

فقهی

05 تیر 1399 توسط مهري قاسمي

ادامه تعصیب👇👇👇

🔸« لِلرِّجٰالِ نَصِيبٌ مِمّٰا تَرَكَ الْوٰالِدٰانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسٰاءِ نَصِيبٌ مِمّٰا تَرَكَ الْوٰالِدٰانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمّٰا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً » « ‌براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان نزديك‌ترشان بر جاى نهاده‌اند، سهمى از ارث است و براى زنان نيز از آنچه پدر و مادر و خويشاوند نزديك‌ترشان برجاى گذاشته‌اند، سهمى از ارث است- خواه آن مال كم باشد و خواه زياد- اين سهمى است كه مقرر شده است.» (نساء 7)

👌 آيه نشان مى‌دهد كه زنان از نظر استحقاق ارث نظير مردان هستند و در هر موردى كه مرد ارث مى‌برد، زن نيز ارث مى‌برد، مگر مواردى كه به وسيله دليل استثنا شده است؛ مانند قاتل و مرتد. به عبارت ديگر، همه زنان و نزديكان ارث مى‌برند و اين آيه دلالت دارد بر اينكه مردان و زنان از نظر استحقاق ارث- نه مقدار آن- مساوى هستند؛ زيرا در اين آيه حكم شده كه براى مردان سهمى از ارث است؛ همچنان كه براى زنان سهمى از ارث است؛ در حالى كه از نظر قائلان به تعصيب، صورى وجود دارد كه مردان ارث مى‌برند و زنان هر چند در رتبۀ مردان باشند، ارث نمى‌برند که یک نمونه آن فرض مذکور است که تمام ارث را به دختران نمی دهند و مردان طبقه بعد را شریک در ارث می کنند .

📚الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف ج 2 ص 220

3⃣مسلم و بخارى از سعدبن ابى وقاص روايت كرده‌اند كه گفت ؛

❕در مكه دچار مرضى شدم كه مشرف به مرگ بودم. پيامبر به عيادتم آمد، عرض كردم: اى رسول خدا، من اموال زيادى دارم و وارثى جز دخترم ندارم. آيا مى‌توانم دوسوم مالم را صدقه بدهم؟ فرمود: نه. عرض كردم: آيا مى‌توانم نيمى از آن را صدقه بدهم؟ فرمود: نه. عرض كردم: آيا مى‌توانم يك سوم آن را صدقه بدهم؟ فرمود: يك سوم زياد است. اگر بعد از تو فرزندت بى نياز باشد، بهتر است از اينكه فقير باشد و نزد مردم در يوزگى كند. » 

📚صحیح بخاری ج 8 ص 150 _ صحیح مسلم ج 4 ص 71

👌‌اين روايت صراحت دارد كه در ذهن سعد بن ابى وقاص چنين بوده كه دخترش تنها وارث مالش است و پيامبر  هم سخن او را شنيد و تنها وارث بودن دختر او را تأييد كرد و به او نگفت كه وارث ديگرى هم دارد و آن عصبه است، بلكه همان يك وارث را تأييد كرد كه براساس آن، تمام تركه براى دختر است، نيمى از آن به عنوان فرض و نيمى ديگر به عنوان ردّ. 

4⃣بيهقى از سويدبن غفله در مورد دختر و زن و مولايى روايت كرده است ؛

« على  به دختر، نصف، و به زن يك هشتم از تركه را داد و مازاد را به دختر برگرداند. »

📚سنن الکبری ج 6 ص 242

5⃣‌دارمى هم اين روايت را از حيان بن سليمان نقل كرده است ؛

« نزد سويد بن غفله بودم كه فردى نزد او آمد و از سهم مردى كه از دنيا رفته و يك دختر و همسرش را برجاى گذاشته، سؤال كرد. سويد گفت: آيا مى‌خواهى تو را از حكم على  با خبر كنم؟ مرد گفت: حكم على مرا كافى است.سويد گفت: حكم على اين بود كه به زن متوفّا يك هشتم، و به دخترش نصف تركه را داد، آن گاه بقيه را به دختر برگرداند. »

📚سنن الدارمي، كتاب الفرائض، باب فيمن أعطى ذوي الأرحام دون الموالي، ص 288.

6⃣از رسول خدا  روايت شده كه فرمود ؛

« من ترك مالًا فلأهله؛ » « هركس مالى را از خود به جاى گذارد، آن مال براى خانواده‌اش است. »

📚صحیح بخاری ج 8 ص 150

👌برادر يا خواهر از خانوادۀ مرد محسوب نمى‌شود، بلكه فرزندان و همسر فرد، خانوادۀ او هستند.

7⃣از بريد عجلى نقل شده است كه از امام باقر علیه السلام پرسيد ؛

«  ميراث مردى كه مى‌ميرد و از خود يك دختر و عمويش را بر جاى مى‌گذارد، چگونه است؟ امام  در پاسخ فرمود:المال للإبنة وليس للعمّ شي‌ء أو قال: ليس للعمّ مع الابنة شى‌ء؛ » « تمام مال به دختر مى‌رسد و به عمو چيزى نمى‌رسد يا فرمود: براى عمو با وجود دختر، چيزى نيست. »

📚وسائل الشیعه ج 26 ص 104

8⃣كسى از امام صادق علیه السلام سؤال کرد كه تركۀ متوفّا از آن كيست؟ آيا از آن نزديك‌ترين بستگان است يا از آنِ عصبه؟ امام در پاسخ فرمود:المال للأقرب و العصبة في فيه التراب؛ « ‌تمام مال از آن نزديك‌ترين بستگان است و عصبه را خاك در دهان است. »

📚الکافی ج 7 ص 75

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 877
  • 878
  • 879
  • ...
  • 880
  • ...
  • 881
  • 882
  • 883
  • ...
  • 884
  • ...
  • 885
  • 886
  • 887
  • ...
  • 1070
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصباح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • رحمت الهی
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس